چه می شد اگر

در های منطق را ببندید و در های تخیل را باز کنید، فقط با پرسیدن یک سوال “چه می شد اگر”

2,076

مقدمه

شما حتما انیمیشن ها و فیلم های زیادی را دیده اید. برای این فیلم ها، صد ها نفر زحمت کشیده اند و سال ها طول کشیده است تا یک فیلم به ثمر بنشیند و به مرحله اکران برسد. اما همیشه با یک ایده ساده در مورد یک شخصیت و یک دنیا شروع می شود. چه می شد اگر در فضا زندگی وجود داشت؟ چه می شد اگر یک موش بخواهد آشپزی کند؟ چه می شد اگر اسباب بازی ها زنده می شدند و حرف می زدند؟ این سوال “چه می شد اگر” تخیل ما را فعال می کند. حالا بیایید ببینید چگونه از “سوال چه می شد اگر” در انیمیشن استفاده می شود.

چرا پرسیدن “چه می شد اگر” به ما کمک می کند؟

خب در درجه اول این سوال بهتر از هر چیزی می تواند تخیل ما را فعال کند. “سوال چه می شد اگر” بهترین چیز بودند در واقع آن ها مثل یک کلید برای یک در بسته عمل می کنند و مغز شما را از حالت قفل در می آورند. با پرسیدن این سوال در های منطق بسته می شوند و در های تخیل باز می شوند. این همان چیز است که ما در انیمیشن می خواهیم. شما اگر منطق داشته باشید، به هیچ وجه نمی توانید یک موش آشپز خلق کنید. چون یک موش در آشپز خانه بیشتر حال بهم زن است تا جذاب برای تبدیل شدن به انیمیشن. شما اگر منطق را در نظر بگیرید، به دوستی هیولا و یک دختر بچه نمی رسید. چون طبق منطق یک هیولا، هیولا است. او می ترساند و وحشت آور است. پس یک هیولا نمی تواند با انسان دوست شود. اما این چیزی نیست که ما در انیمیشن می خواهیم. در دنیای انیمیشن تخیل فاکتور اصلی است، همین تخیل است که به انیمیشن روح و جذابیت می بخشد. برگردیم به بحث خودمان، در واقع سوال های “چه می شد اگر” سوال هایی هستند که ما را به فکر فرو می برند.
شاید انیمیشن کوتاه (سوپر تیم سانجی) را دیده باشید. نویسنده این انیمیشن درباره ی چگونه رسیدن به ذهنش می گوید ( در ابتدا من به این فکر می کردم که چه می خواهم بگویم. چه می شد اگر میتونستم ببینم چه چیزی در ذهن پدرم می گذرد یا چه می شد اگر ایمان و اعتقاد پدرم را به صورت سه بعدی می دیدم. در واقع من اعتقادات پدرم را از دید یک پسر بچه که عاشق کارتون است و کارتون را پرستش می کند به تصویر کشیدم.) سوال “چه می شد اگر” بهترین راه برای ارتباط بین یک ایده و تخیلات ذهنی ما است و شروع کننده تمام پروسه تخیل و ابتکار. پس بسیار مهم است که بتوانیم با قصه های خودمان انقدر ساده بیان ارتباط برقرار کنیم.

پیشنهاد مطالعه  عنصر رنگ یعنی احساس زندگی و امید در انیمیشن

سوال “چه می شد اگر” به چه چیزهایی متصل است؟

این سوال به دو چیز وابسته است و یا با آن ها ارتباط دارد. آن دو چیز دنیا و کاراکتر هستند. وقتی ما می گوییم دنیا، منظور ما محیط و قوانینی هستند که داستان حول آن ها می چرخد. این دنیا می تواند واقعی باشد یا مثل یک صخره مرجانی باشد یا یک مکان نمادین باشد مثل ذهن یک دختر بچه. حالا منظور از کاراکتر چیست؟ کاراکتر در واقع همان کسی است که کارهایی را انجام می دهد و ما آن را در طول داستان دنبال می کنیم. چه می شد اگر یک رباط تنها روی زمین رها شود؟

چه دنیایی و کاراکتری ما را تخت تاثیر قرار می دهد؟

برای مثال فیلم “جنگ ستارگان” سوال “چه می شد اگر” های زیادی وجود دارد. مثل اینکه چه می شد اگر گروه یاغی تصمیم می گرفتند تا مدافع بشر شوند؟ تصور کنید یک جنگ بزرگ رخ داده است و چه می شد اگر یک تکنولوژی بی احساس بخواهد، احساسات بشری را از بین ببرد؟  همین سوال های بزرگ هستند که ما را به دنیای جنگ ستارگان ببرند.

چه می شد اگر

ایده ی مهم انیمیشن داستان بازی ها در واقع تکامل و بزرگ شدن پسر بچه است. این خیلی نبوغ آمیز است. ایده این انیمیشن خیلی ساده به نظر می رسد، البته از بیرون! اما از درون بسیار پیچیده و خیلی زیبا است. این همان چیزی است که همه آن را درک می کنند. همین امر باعث دیده شدن یک انیمیشن می شود.

پیشنهاد مطالعه  همزاد پنداری با شخصیت های داستان | نکاتی از داستان نویسی ( قسمت سوم )

چه می شد اگر

بیایید یک فیلم را بررسی کنیم.فیلم “بزرگ شدن در آریزونا” یک مثال خوب است. در این دنیا نقش اصلی داستان می خواهد یک بچه را بدزدد تا به همراه همسرش یک خانواده تشکیل دهند و یک زندگی کنار هم داشته باشند. این کاراکتر خیلی واقعی به نظر می رسد. حتی اگر این کاراکتر بی حرکت هم باشند باز هم برای بیننده مبهوت کننده خواهد بود. چون ایده این داستان الهام گرفته از زندگی واقعی انسان ها است. هدف تشکیل زندگی و خانواده برای همه ی انسان ها یک نقطه است که می خواهند به آن برسند. بیننده خودش را جای کاراکتر اصلی داستان می گذارد و با او ارتباط برقرار می کند. همین امر باعث می شود تا یک انیمیشن دیده شود و یک کار خوب از آب در بیایید.

چه می شد اگر

اول ما باید شخصیت را بسازیم یا دنیایی که در آن شخصیت زندگی می کند؟

در این امر دیدگاه ها متفاوت هستند. بعضی ها بر این عقیده هستند که اول باید کاراکتر معرفی شود و بعد از آن دنیای داستان. برای مثال یک شخص نابینا را در نظر بگیرید. او فراموش می کند تا شلوارش را بپوشد و سرکار برود، او داستان کاملا متفاوتی دارد با فردی که فراموش می کند شلوارش را بپوشد و سرکار برود. این دو کاراکتر داستان متفاوتی دارند اما در دنیای شبیه به هم زندگی می کنند. پس در این دیدگاه شخصیت یا کاراکتر در اولویت قرار دارد و آن را اول طراحی می کنند. اما بعضی دیگر روش متفاوتی دارند. در ابتدا دنیای انیمیشن خود را می سازند و بعد کاراکتر مورد نظر را در درون این دنیا پیدا می کند. پس اول باید صحنه طراحی شود و سپس کاراکتر ها را درون آن قرار دهیم. بعد از این ها نوبت خود داستان می رسد.

پیشنهاد مطالعه  گام به گام تا ساخت انیمیشن کوتاه

جمع بندی

گاهی اوقات در ابتدا کاراکتر طراحی می شوند و گاهی اوقات دنیای انیمیشن زودتر خلق می شود. در هر صورت داستان زمانی بوجود می آید که کاراکتر و دنیای داستان، هر دو وجود داشته باشند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

فهرست

لطفا صبر کنید