با انیمیشن کلاوس داستان نویسی را یاد بگیرید!!!

1,736

توی این نوشته می­خوایم کمی دقیق ­تر به قصۀ انیمیشن کلاوس (که توی سال 2019 منتشر شد) نگاه کنیم تا مطالبی رو برای داستان ­نویسی یاد بگیریم. ولی برای این کار، نیازه که یه روند تاریخی رو طی کنیم تا به امروز برسیم.

رکود والت­ دیزنی

بعد از مرگ والت دیزنی توی سال 1966 میلادی، شرکت والت دیزنی دچار رکود شد. کیفیت انیمیشن ­ها پایین اومد و انتقادات زیاد شد. خیلی­ ها منتظر بودن که شرکت والت دیزنی یه بار دیگه به اون روزهای اوج خودش (یعنی زمان حیات شخص والت دیزنی) برسه، ولی این اتفاق نمی­افتاد.

این وضع تقریباً تا سال 1989 میلادی ادامه داشت. از سال 1989 شرکت والت دیزنی دوباره روی ریل موفقیت افتاد و تونست آثار پرطرفداری رو خلق کنه. به خاطر خلق آثار خیلی مشهور توی دورۀ 1989 تا 1999 میلادی، این دوره رو «رنسانس دیزنی» نام­گذاری کردن.

کسایی که با تاریخ اروپا آشنا باشن، حتماً واژۀ «رنسانس» رو شنیدن. رنسانس یعنی نوزایی. تصور کنین یه چیزی یه زمانی توی اوج موفقیت و درخشش بوده و بعدش مدت زیادی توی رکود و شکست افتاد. الان دوباره به اون موفقیت اولیهش می­رسه. به این مرحله که اون چیز دوباره به موفقیت قبلی خودش می­رسه، گفته میشه «رنسانس».

با این توضیحات معلومه که چنین نام­گذاری­ای برای والت دیزنی مناسب بوده. شرکت والت دیزنی از دهۀ 30 میلادی و با انیمیشن «سفیدبرفی و هفت کوتوله» توی اوج بود. بعد از مرگ دیزنی به مدت حدود 20 سال دورۀ رکود رو طی کرد.

انیمیشن کلاوس- سفید برفی و هفت کولهدوباره از اواخر دهۀ 1980 میلادی به اوج خودش برگشت. ولی یه سؤالی این­جا به وجود میاد: چی شد که دیزنی دوباره تونست به دوران اوج خودش برگرده؟ یکی از دلایلی که برای این پیشرفت دیزنی مطرح میشه، داستان­های انیمیشن­ های تولید شده توی دهۀ 1990 هست.

شخصیت­ های شناخته­ شده برای مردم

این انیمیشن ­ها بر اساس داستان­ هایی ساخته شد که بین خیلی از مردم معروف بودن. یعنی قصۀ اصلی و شخصیت اصلی این انیمیشن­ ها، از قبل بین مردم شناخته شده بودن، تنها کاری که این انیمیشن­ ها انجام دادن، بازسازی این شخصیت ­ها و قصه­ ها بود.

کافیه یه نیم­ نگاهی به لیست انیمیشن­های موفقی که توی دهۀ 90 میلادی توسط شرکت والت دیزنی تولید شد، بندازیم: علاءالدین (1992)، گوژپشت نوتردام (1996)، هرکول (1997)، تارزان (1999) و … . تمام این شخصیت­ها رو مردم از قبل می­شناختن.

انیمشین علاالدین و هرکولداستان علاءالدین فقط چهارصد ساله که توی اروپا سابقه داره. صدها سال قبل از ورود به اروپا، این داستان بین خیلی از مردم هند و ایران رواج داشت. گوژپشت نوتردام رو احتمالاً خیلی از اروپایی­ ها و آمریکایی ها، اسمش رو به عنوان یکی از رمان­ های ویکتور هوگو شنیدن.

هرکول هم جزو اساطیر یونان باستانه و شاید بتونیم بگیم معروف­ ترین قهرمان اسطوره­ای توی فرهنگ غربه. تارزان هم که از اوایل قرن بیستم (سال 1912 میلادی) داستان ­هایی در موردش نوشته شده بود و اسمش رو خیلی­ ها شنیده بودن.

همون­طوری که می­بینیم، ویژگی مشترک قصۀ همۀ این انیمیشن ­ها اینه که اون­ ها از شخصیت­ های شناخته ­شده در بین مردم برای قصۀ خودشون استفاده کردن. ولی این حرف­ ها چه ربطی به انیمیشن «کلاوس» داره؟ پاسخش اینه: ربط خیلی زیاد!

ناپلئون، دراکولا، بابانوئل

سرجیو پابلوس، کارگردان و داستان ­نویس انیمیشن «کلاوس» یکی از انیماتورهایی بود که توی دورۀ رنسانس والت دیزنی، با شرکت والت دیزنی همکاری می­کرد. نکتۀ جالب سابقۀ کاری پابلوس اینه که اون با تیم ساخت سه تا از انیمیشن­ هایی که چند خط بالاتر اسمشون اومده، همکاری کرده: گوژپشت نوتردام، هرکول و تارزان.

پیشنهاد مطالعه  نوشیکا ؛ از مفهوم تا خلق ایده

احتمالاً همین تجربۀ کاری بوده که پابلوس رو هل داده به این سمت که توی تنها اثری که تا الان خودش کارگردانی کرده، همون فرمول رو به کار ببره: قصه باید حول شخصیتی باشه که مردم اون رو از قبل می­شناسن. آیا این صرفاً حدس ماست یا مدرکی هم وجود داره که نشون بده پابلوس چنین فرمولی به کار برده؟

خود پابلوس توی کلیپی که نتفلیکس (که شرکت پخش همین انیمیشن بود) منتشر کرده، گفته: «وقتی ما شروع کردیم که در مورد کلاوس فکر کنیم، من سعی کردم شخصیتی را پیدا کنم که بین مردم مشهور باشد، اما داستانی در مورد منشأ آن شخصیت وجود نداشته باشد.»

پابلوس توی همین گفتگو میگه یه لیست درست کرد از شخصیت­های تاریخی و افسانه­ای: ژاندارک، ناپلئون، دراکولا و … . در نهایت به بابانوئل رسید.

توی کشورهای انگلیسی­ زبان به بابانوئل، «سانتاکلاوس» (Santa Claus) گفته میشه. البته به این نکته دقت داشته باشیم که کلاوس توی اسم «سانتاکلاوس» با C نوشته میشه (Claus) و توی اسم انیمیشن با K نوشته شده (Klaus).

بابانوئل یا پدر کریسمس یا سانتاکلاوس یا سِنت نیکلاس (Saint Nicholas)، یه شخصیت افسانه ­ای هست که توی فرهنگ مسیحی معروفه و در موردش گفته میشه که موقع کریسمس برای بچه­ های خوش ­رفتار اسباب ­بازی و شکلات کادو میاره.

همون­طوری که پابلوس گفته، این شخصیت بین خیلی از آدم­ها شناخته­ شده ست. اگه از آدم­ ها بپرسیم «بابانوئل کیه؟» اونا می­تونن توضیحاتی بدن و ویژگی­هاشو بگن. ولی اگه ازشون بپرسیم «چرا بابانوئل چنین کاری می­کنه؟ چرا برای بچه­ ها کادو میاره؟» یا «بابانوئل اهل کجاست؟» یا «سرگذشت بابانوئل چیه؟»، احتمالاً جوابی دریافت نمی ­کنیم.

این همون چیزیه که پابلوس بهش اشاره می­کنه. یه شخصیت معروف، یه سری ابعاد تاریک و پنهان و ناشناخته داره و خیلی از افراد اطلاعی در موردش ندارن. این­جا جاییه که می­تونه محل شروع ایدۀ یه قصۀ جدید باشه. حالا ببینیم که داستان انیمیشن «کلاوس» چیه؟

قصۀ انیمیشن «کلاوس»

داستان در مورد یه آقازادۀ تنبل و لاغرمردنی به اسم جسپر جانسون (Jesper Johansson) هست که یه روزی پدرش تصمیم می­گیره برای این که جسپر از این زندگی بی­ هدف و پوچ رها بشه، یه مأموریت سخت بهش بسپره. جسپر به عنوان یه پستچی به یه جزیرۀ دوردست سردسیر به اسم اسمیرنسبرگ (Smeerensburg سه بار سریع بگین اسمیرنسبرگ!) فرستاده میشه.

انیمیشن کلاوسمأموریتش هم اینه که 6000 نامه باید به دست صاحبش برسونه. اگه بتونه چنین کاری رو انجام بده، می­تونه دوباره به آغوش خانواده برگرده و از همون زندگی توی ناز و آسایشی که داشته، بهره ببره. اما اگه نتونه چنین کاری رو انجام بده، جسپر از خانواده طرد میشه.

حالا بهتره که یه خرده با شهر اسمیرنسبرگ آشنا بشیم تا متوجه بشیم جسپر توی چه محیطی باید اون مأموریت رو انجام بده. توی این شهر دو تا طایفه زندگی می­کنن که زندگی­شون به دو قسمت تقسیم میشه: یا در حال جنگ با هم­دیگه هستن؛ یا در حال جنگ با هم­دیگه هستن!

یه معلم هم توی این شهر زندگی می­کنه که به جای تدریس، به ماهی ­فروشی مشغوله. چون اصلاً توی چنین شهری، هیچ بچ ه­ای به آموزش و سواد احتیاج نداره. تنها مهارتی که یه بچه توی این شهر باید داشته باشه، اینه که بتونه بجنگه تا باعث شکست طایفۀ رقیب بشه.

پیشنهاد مطالعه  تفاوت موشن گرافیک و انیمیشن چیست؟

اگه شما جای جسپر بودین، بعد از ورود به چنین شهری ناامید نمی­شدین؟ توی چنین شهری، کی قراره نامه بنویسه؟

جسپر هم کاملاً ناامید شده بود. بر حسب اتفاق، با یه پیرمرد نجار منزوی که بیرون از شهر زندگی می­کنه، آشنا میشه و متوجه میشه که این پیرمرد کلی اسباب­ بازی تا الان ساخته و توی خونه­ش نگه می­داره. اسم این پیرمرد کلاوس هست.

بر اساس اتفاقاتی کلاوس متوجه یه نقاشی توی جیب جسپر میشه که اون نقاشی رو یکی از بچه ­های اسمیرنسبرگ کشیده بود. کلاوس بر اساس اون نقاشی، خونۀ اون بچه رو پیدا می­کنه و جسپر رو مجبور می­کنه که این نقاشی رو همراه با یکی از اسباب ­بازی­ هایی که از قبل ساخته، برای بچه کادو ببره.

فردای اون روز، اون بچه برای دوستاش تعریف می­کنه که چی شده و این خبر بین بچه ­های اسمیرنسبرگ می­چرخه که هر کسی برای جسپر نامه بنویسه، یه اسباب ­بازی تحویل می­گیره. اگه دقت کنین، متوجه میشین که کم­ کم کلاوس داره روی ریلی قرار می­گیره که منتهی به بابانوئل­ شدنش میشه.

کلاوس و بابانوئل

اگه قصد دارید که در آینده انیمیشن «کلاوس» رو ببینید و براتون مهمه که داستانش لو نره، این بخش رو (که مهم­ترین بخش مقاله­ است) نخونید و مستقیم برید سراغ بخش بعدی.

کاری که پابلوس با شخصیت بابانوئل می­کنه، جالبه. شخصیت بابانوئل رو از حالت جادویی و غیرواقعی، میاره و توی یه دنیای واقعی و غیرجادویی قرارش میده. همین جابه ­جایی بابانوئل از اون دنیا، به چنین دنیایی، تولیدکنندۀ قصه­ست.

یعنی چی که تولیدکنندۀ قصه­ هست؟ بذارید با مثال­هایی از انیمیشن «کلاوس» این نکته رو توضیح بدم. یکی از ویژگی­های معروف بابانوئل بین بچه­ ها اینکه که بابانوئل از دودکش شومینه وارد خونه میشه. چون بابانوئل قدرت جادویی داره، می­تونه از دودکش رد بشه. ولی کلاوس چطور؟

کلاوس که قدرت جادویی نداره، پس چطوری باید این کار رو انجام بده؟ این که بگیم «چه نیازیه کلاوس این کار رو انجام بده؟ خب انجام نده. از در یا پنجره وارد خونه بشه» پاسخ مناسبی نیست؛ چون در اون صورت کلاوس قصۀ این انیمیشن، یکی از ویژگی­ های مهم بابانوئل رو نخواهد داشت و این یه نقصه.

پابلوس برای این قضیه، یه راه ­حل ارائه میده: جسپر! گفتیم که جسپر یه آدم لاغرمردنیه. اون از راه­های تنگ و باریک به راحتی رد میشه. پس این جسپره که توی انیمیشن از دودکش رد میشه و برای بچه ­ها کادو می­بره؛ ولی بین بچه ­ها این­طور شایعه شده که کلاوس این کار رو انجام میده.

یکی از ویژگی­ های دیگۀ بابانوئل در بین مردم اینه که کادوها رو توی جوراب­ های بچه ­ها که آویزونه می­ذاره. توی انیمیشن هم ما چنین چیزی رو می­بینیم. ولی چرا توی انیمیشن، جسپر (که از راه دودکش وارد خونه ­ها میشه) کادوها رو توی جوراب میذاره؟

گفتیم که اسمیرنسبرگ یه شهر سردسیر و برفیه. بچه ­ها همیشه توی مسیر برفی راه میرن و به خاطر همین جوراب­ هاشون معمولاً خیسه و اون­ها رو کنار شومینه آویزون می­کنن تا خشک بشه.

برای جسپر هم نزدیک­ترین جایی که می­تونست کادوها رو بذاره، همون جورابه: هم به خاطر این که کنار شومینه آویزون بودن و هم به خاطر این که مطمئنه فردا بچه ­ها که سراغ جورابشون میرن تا لباسشون رو بپوشن، کادوشون رو پیدا می­کنن.

یکی از ویژگی­های دیگۀ بابانوئل که بین مردم معروفه، اینه که اون می­دونه کدوم بچه در طول سال خوب بوده و کدوم بچه بد؛ و فقط به بچه ­های خوب کادو میده. بابانوئل چون با خدا ارتباط داره، چنین علمی داره. ولی کلاوس توی انیمیشن از کجا می­دونه که کدوم بچه خوبه و کدوم بچه بد؟

پیشنهاد مطالعه  پیش بینی نامزدهای بهترین انیمیشن اسکار 2019

باز هم پاسخ این سؤال ساده­ست: جسپر! جسپر چون همیشه توی خیابون­های شهر راه میره، بازی بچه ­ها رو می­بینه. بعضی بچه ­ها اذیتش می­کنن و بعضی بچه ­ها باهاش مهربونن. اون بچه­ هایی که اذیتش می­کنن، کادویی نمی­گیرن. به همین سادگی!

اما یه ویژگی عجیبی رو بابانوئل داره: اون با نوعی سورتمه که چندتا گوزن اون رو می­کشن به شهرهای مختلف میره و حتی پرواز می­کنه. خب، چنین ویژگی­ای رو چطوری میشه توی یه دنیای واقعی نشون داد؟ سورتمه رو چطوری میشه پروازوند؟

پابلوس برای این مشکل هم راه­ حل پیدا می­کنه. گفتیم که دو طایفه توی اسمیرنسبرگ همیشه با هم در حال جنگ بودن. وقتی که جسپر و کلاوس شروع می­کنن به کادو دادن به بچه ­ها، بچه ­ها کم­ کم یاد می­گیرن که خوب رفتار کنن؛ حتی با بچه­ های طایفۀ رقیب.

این مسئله برای رؤسای دو طایفه قابل قبول نبود. به خاطر همین تصمیم می­گیرن که جلوی کار جسپر و کلاوس رو بگیرن. توی یکی از شب ها چند تا از قل چماق ­ها میرن سروقت جسپر و کلاوس تا تکلیفشون رو یه سره کنن.

جسپر و کلاوس هم که از قبل یه سورتمه برای خودشون درست کرده بودن، پا به فرار می­ذارن و قل چماق­ ها هم می­افتن دنبال این­ ها. توی این تعقیب و گریز، یه جایی سورتمۀ جسپر و کلاوس از یه سراشیبی بالا میره و می­خوره به یه مانع و پرت میشه هوا.

همین لحظه یه بچه از خواب بیدار میشه و نگاهش از پنجره به بیرون می­افته و توی تاریکی یه سورتمه رو می­بینه که چندتا گوزن دارن اون رو روی هوا می­کشن و توی پس­ زمینه هم تصویر ماه هست که داره می ­درخشه.

بچه فکر می­کنه که سورتمه در حال پروازه، در حالی که سورتمه در حال پرت شدن بود و وقتی هم که پایین میاد، کلی آسیب می­بینه. فردای اون روز توی شهر می­پیچه که سورتمۀ پرنده وجود داره. همین صحنه تبدیل میشه به یکی از طنزهای این انیمیشن.

همون­طوری که می­بینیم، تمام ویژگ ی­های معروف بابانوئل رو کلاوس هم توی انیمیشن داره، با این تفاوت که توی انیمیشن برای همۀ این ویژگی­ ها یه دلیلی نشون داده میشه که با قصۀ کلی هماهنگی داره.

انیمیشن کلاوس

حرف پایانی

انیمیشن کلاوس، انیمیشن موفقی شد و به همین خاطر خیلی ها اون رو بررسی کردن. ولی خیلی از نگاه ­ها صرفاً به سمت کارهای فنی این انیمیشن رفت، از جمله این­که این انیمیشن با دست طراحی شده و به نوعی، بازگشت به سنت قدیمی­ تر انیمیشن­ سازی بود.

سعی کردیم توی این مقاله توضیخ بدیم که بخش زیادی از موفقیت این انیمیشن، به خاطر ریزه ­کاری­ هایی هست که توی قصۀ این انیمیشن وجود داره: این­ که یه شخصیت شناخته­ شده رو برداریم و از دل سرگذشت نامعلوم اون، یه قصه بسازیم.

می­تونین این رو به عنوان یه تمرین داستان ­نویسی بدونین. مثلاً شخصیت حاجی فیروز رو در نظر بگیرین که خیلی از ماها می­شناسیم. چرا حاجی فیروز لباس قرمز می­پوشه؟ چرا سیاهه؟ چرا موقع عید نوروز شعر می­خونه فقط؟ چرا خطاب به اربابش شعر می­خونه؟ همۀ این­ها رو میشه توی یه قصه توضیح داد.

9 دیدگاه. ارسال دیدگاه جدید

  • امیرحسین

    19 شهریور, 1400

    من الان سوالم اینه که دقیقا این انیمیشن با چه تکنیکی ساخته شده؟ وقتی شما میگید این انیمیشن با دست کشیده شده یعنی فریم به فریمش نقاشی شده یا نرم افزار به صورت خودکار یکسری از فریم هارو خودش کامل کرده ؟ میشه یخورده درباره نحوه و تکنیک های ساخت این انیمیشن توضیح بدید؟ من خیلی دوست دارم بدونم انیمیشن ها چطور ساخته میشن . لطفا در صورت امکان پشت صحنه ساخت این انیمیشن هارو داخل سایت قرار بدید

  • hollow

    24 خرداد, 1400

    عالی
    بود
    همین
    ._.

    • علی سلطان زاده

      24 خرداد, 1400

      دم
      شما
      گرم
      همین 🙂

  • صادق سیفی

    23 خرداد, 1400

    واقعا مقاله خوب و آموزنده ای بود
    ببخشید یه سوال داشتم مثلا از شخصیت های تاریخی مثل کوروش و آریو برزن و ….. میشه استفاده کرد

    • تیم پشتیبانی نوشیکا

      23 خرداد, 1400

      چرا که نه صادق جان
      خیلی فضای کار نشده توی ادبیات و تاریخ ما وجود داره که قابلیت داستان سرایی داره

  • اسماعیل کنگونی

    20 خرداد, 1400

    بسیار عالی ، ممنون از مقاله خوبتون

    • علی سلطان زاده

      20 خرداد, 1400

      سلام اسماعیل
      مرسی بابت بازخوردت.

  • مهدی احمدپور

    17 خرداد, 1400

    مقاله ی فوق العاده ای بود ذهنمو خیلی باز تر کرد برای داستان نویسی و علاقه ام رو هم بیشتر کرد بهتون تبریک میگم خودتونم مثل مقاله تون فوق العاده اید

    • علی سلطان زاده

      17 خرداد, 1400

      سلام مهدی
      ممنون که خوندی و مرسی بابت انرژی ای که میدی.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

فهرست

لطفا صبر کنید