ایده اصلی داستان
انتخاب ایده اصلی داستان در واقع انتخاب همان مفهومی است که میخواهیم برای بیان آن داستان را تعریف کنیم. این ایده می تواند بسیار ساده باشد یا موضوعات عمیق و پیچیده ای داشته باشد این که چطور ایده اصلی داستان را پیدا کنیم را در نوشته ی شکار ایده ها توضیح دادیم. ولی چطور می توانیم به بهترین صورت داستان را بیان کنیم؟ چطور می توانیم داستانی جذاب داشته باشیم و با این وجود مفهوم و ایده اصلی داستان را هم منتقل کنیم؟ از چه عناصری می توانیم استفاده کنیم تا شخصیت های جذابی داشته باشیم و بتوانیم با کمک آن ها داستان خود را روایت کنیم؟
در بیشتر داستان های موفق قهرمان در یک حاشیه امنیت زندگی می کند ولی اتفاقی زندگی اش را تغییر می دهد. داستان به تلاش قهرمان اصلی هنگامی که از وضعیت روزمره زندگی اش خارج شده است می پردازد. برای مخاطب جذاب و لذت بخش است که قهرمان داستان را در شرایط سخت و هنگامی که به موانع زیادی برخورده ببیند. موشی که آرزویش آشپز شدن است. یک لحظه درباره ی این ایده اصلی داستان فکر کنید چه مانعی برای یک موش سخت تر از این است که عاشق آشپزی باشد. این که رویای سرآشپز شدن در یک رستوران موفق در پاریس را در سر داشته باشد.
همان طور که در نوشته ی روایت داستان در انیمیشن توضیح داده شده، بیشتر داستان ها از یک ساختار یک شکل استفاده می کنند. جوزف کمپل در کتاب ” قهرمان هزار چهره ” قواعد داستان گویی را در داستان های قدیمی آورده است. او در این کتاب تمام افسانه های قدیمی بررسی کرده است و ساختار مشترک آن ها را به صورت زیر بیان می کند :
- یک قهرمان در دنیای روزمره اش زندگی میکند
- تا زمانی که برای ماجراجویی دعوت میشود
- که در نهایت وارد دنیای عجیب و ترسناک و متفاوتی میشود که با آن آشنایی ندارد
در خیلی از فیلم ها هم این قاعده رعایت شده است. برای مثال شخصیت وودی در فیلم داستان اسباب بازیها را در نظر بگیرید. او اسباب بازی مورد علاقه اندی و سرگروه اسباب بازیها است و از این بابت احساس رضایت میکند. حالا چه اتفاقی می تواند جایگاه او را بیشتر از هر چیزی تهدید کند. یک اسباب بازی نو که هم برای اندی و هم در بین دیگر اسباب بازی ها محبوب است. این موقعیت چیزی فراتر از بدترین اتفاق ممکن برای وودی است. این شرایط قهرمان داستان را وادار می کند که تا در برابر آن واکنش نشان دهد و با آن روبرو شود و در داستان های موفق قهرمان در این تقابل رشد کرده و تغییر می کند. اینکه اتفاق بدی رخ دهد کافی نیست. باید اتفاقی باشد که قهرمان در برابر آن واکنش احساسی نشان دهد. و وادار به عکس العمل شود.
در فیلم های بعدی وودی با چالش های اساسی تری روبرو میشود در داستان اباب بازی های 2 او هویت پر افتخار و خانواده اش که از وجود آنها خبر نداشت را پیدا می کند. حالا وودی باید جایی که به آن تعلق دارد را انتخاب کند. در داستان اسباب بازی ها 3 وودی نگران است که کاملا کنار گذاشته شود حتی با اینکه قرار است اندی او را با خود به کالج ببرد اما بهترین روزهای وودی و اندی سپری شده است بیشتر زمان فیلم درباره ی نجات پیدا کردن در دنیای بدون اندی است ولی هسته احساسی و ایده اصلی داستان هنگامی است که وودی می پذیرد تا از اندی جدا شود.
صحنه پایانی (صحنه ی خداحافظی اندی و وودی) نشان می دهد که هم اندی و هم وودی هر دو پذیرفته اند که زمان با هم بودنشان به پایان رسیده است. فیلم به خوبی سرنوشت اسباب بازیی را که این واقعیت را نپذیر نشان میدهد لاتسو نمونه خوبی برای این موضوع است او تنها و رها شده است و این عقده او را به شخصیتی آسیب رسان تبدیل کرده است.
یک پدر پر استرس یک ماهی کوچک که سرتاسر اقیانوس را طی میکند تا فرزندش را نجات دهد. یک ابرقهرمان که درون یک زندگی روزمره گیر افتاده. تنها این صحنه را به خاطر بیاورید هنگامی که آقای شگفت انگیز درون دفتری کوچک مشغول به کار است واضح است که او بدترین شرایط ممکن قرار گرفته است. یک پیرمرد دلشکسته که باید مسئولیت یک پسر بچه ی پرانرژی را بر عهده بگیرد. یک ماشین مسابقه که باید بیاموزد از سرعتش را کم کند هم احساسی هم جسمی. تمام این ها مثال هایی خوب برای شخصیتی است که در غیر قابل تحمل ترین شرایط ممکن قرار گرفته است.
چرا این قاعده تا این اندازه اهمیت دارد ؟
چون این تقابل برای قهرمان و خروج از حاشیه امنیت در واقع همان مفهوم اصلی داستان است، همان ایده اصلی داستان. رمی را در نظر بگیرید موشی که رویا سرآشپز شدن داشت . با در نظر گرفتن این ایده اصلی داستان بلافاصله لایه های متفاوتی از کشمکش ها و اتفاقات به ذهنمان خطور می کند. در واقع کشمکش ها مانند سوخت برای هر قصه ای است. رمی با خانواده و دوستانش متفاوت است همین باعث میشود تا تنها، سرخورده و ناامید بشود. او بین دوراهی علاقه غیر عادیش و خانواده اش یکی را باید انتخاب کند. علاقه ای که واقعا دست نیافتنی است او نمی تواند وارد آشپزخانه یک رستوران شود بدون این که کسی برای کشتن او کاری نکند. وقتی که این ایده اصلی داستان شما باشد داستان شما پتانسیل بالایی دارد تا به آن پر و بال بدهید و ابزار خوبی در اختیار دارید تا برای بهتر شدن داستان از آن استفاده کنید .
شخصیتی که درگیر شرایط سخت شده از آن جهت برای مخاطب جذاب است که مخاطب خودش دوست دارد در حاشیه امنیت زندگی کند و هنگامی که در شرایط جدید قرار گرفت تلاش می کند تا خودش را با آن وفق دهد. تفاوت تنها اینجاست که قهرمان راهی سفرش می شود، می رود تا دوباره زندگی اش را پس بگیرد. حتی اگر این سفر در اعماق فضا، در دل اقیانوس یا در زیرزمین سید باشد. تماشای واکنش های قهرمان در این شرایط جدید، مبارزه آن ها و رشد کردنشان باعث می شود که این فیلم ها تا این اندازه احساسات مخاطب را با خود همراه کنند و لذت بخش باشند.
2 دیدگاه. ارسال دیدگاه جدید
16 آذر, 1398
با سلام و خسته نباشيد مجدد
ميشه ازتون خواهش كنم راجع به مهارت هاي انيماتور شدن بيشتر مقاله بگذاريدمنظورم اين است كه در بخش مهارت هاي يك انيماتور فقط يك قسمت مقاله گذاشتيد اگر ميشود لطفا بيشتر مقاله قرار بدهيد مثلا راجع به داستان نويسي سه چهار مورد مقاله داريد
18 آذر, 1398
سلام دوست عزیز.
خیلی ممنون از لطفتون.
مقالات آموزشی برای انیماتور ها در دست تالیفه. هر چه زود تر منتشر می کنیم .