توی مقالۀ قبلی (در مورد داستانها) توضیح دادیم و گفتیم که توی هر داستان میشه سه تا عنصر اصلی رو دید: کاراکتر یا شخصیت، هدف شخصیت و کشمکش. همچنین این نکته رو هم گفتیم که بدون این عناصر، داستانی وجود نداره. توی این نوشته میخوایم انواع شخصیتها یا به تعبیری انواع کهن الگو ها رو بررسی کنیم.
کهن الگو چیه؟
برای هزاراسان سال بشر انواع قصهها و داستانها و روایتها رو خلق کرده. شاید براتون جالب باشه که بدونین شخصیتهای این داستانها بر اساس الگوهای اولیۀ خاصی به وجود اومدن که اصطلاحاً بهشون «کهن الگو» (archetype) گفته میشه.
توی روانشناسی تحلیلی به اون دسته از شکلهای ادراک و دریافت که به یه جمعی به ارث رسیده، کهن الگو میگن. هر کهن الگو تمایل پنهانیه که نشوندهندۀ محتویات ذهن انسانه. کهن الگوها هم مثل بقیۀ مفاهیم تعریفشده توی روانشناسی تحلیلی دارای هم ماهیت فردی و هم ماهیت جمعیه.
به عبارت دیگه، یه کهن الگو یه نوع احساس یا تیپ شخصیتی یا رویداده که در طول تاریخ توی زندگی انسانهای مختلف تکرار میشه. توی هنرها کهن الگوها خیلی مهمن؛ به خاطر اینکه وقتی مخاطب با یه شخصیت یا رویدادی روبهرو میشه، به احتمال زیاد ذهنش میره به سمت شخصیتها و رویدادهای مشابهی که قبلاً در موردشون شنیده.
ما به خاطر غرایز و تجربههایی که توی زندگیمون داشتیم، میتونیم تشخیص بدیم که چه کهن الگویی توی یه داستان یا فیلم وجود داره. ولی با این حال شناخت کهن الگوها برای درک بهتر داستانها و همچنین برای داستاننویسی خیلی مهمه.
اینکه میگیم شخصیتهای همۀ داستانها بر اساس یه سری از کهن الگوها ساخته شده، به این معنیه ما یه سری ویژگی و خصوصیت خاص داریم که اینها کنار هم جمع میشن و یه شخصیت رو میسازن. قهرمانها و شخصیتهای منفی کتابها و فیلمها و انیمیشنهای امروز، ممکنه بر اساس همون کهن الگوهایی ساخته شده باشن که قهرمانها و شخصیتهای منفی توی افسانهها (مثل داستان هزار و یک شب)، رمانهای چارلز دیکنز (نویسندۀ بریتانیایی، قرن نوزدهم)، شعر جان میلتون (شاعر بریتانیایی، قرن هفدهم) و تئاترهای یونان باستان بر اساس اون ساخته شدن.
تفاوت کهن الگو با استریوتایپ، تیپ و کلیشه
چه فرقی بین کهن الگوها، استریوتایپها (stereotypes)، شخصیتهای نوعی یا تیپها (stock charasters) و کلیشهها (clichés) وجود داره؟ کهن الگو با این مفاهیم شباهت داره، ولی دقیقاً به همون معنی نیست و میشه تفاوتهایی بینشون دید.
به طور کلی کهن الگوها و تیپها یه نوعی راهنما برای شخصیتسازی توی قصه هستن، ولی استریوتایپها و کلیشهها برچسبهای منفیای هستن که وقتی یه منتقد میخواد از یه داستان یا قصۀ یه فیلم انتقاد کنه، این کلمات رو به کار میبره.
استریوتایپ: به یه مفهوم یا شخصیت که بیش از حد سادهسازی شده باشه، استریوتایپ میگن. بعضی از استریوتایپها منفیان، مثل شخصیت «جاک احمق» (Jock the dumb). «جاک» توی فرهنگ آمریکایی و کانادایی به کسی گفته میشه که در درجۀ اول به ورزش و فرهنگ ورزشی خیلی علاقهمنده و تمایل زیادی به فرهنگ فکری نداره. این اصطلاح معمولاً به دبیرستانیها و کالجیها نسبت داده میشه و خردهفرهنگ جوونها محسوب میشه. مثلاً شخصیت جکسون ویتمور (با بازی کلتون هاینز) توی مجموعۀ تلویزیونی «گرگینۀ نوجوان» (Teen Wolf) یه جاک محسوب میشه. بعضی از استریوتایپها مثبتن، مثل شخصیت «بچۀ بیگناه». به طور کلی استریوتایپ توی ادبیات و فیلم چیز بسیار سادهای محسوب میشه و بهتره که چنین شخصیتهایی توی اثر نباشن.
کلیشه: کلیشه یه ایده یا رویداد یا داستانیه که اینقدر زیاد توی ادبیات و فیلمها تکرار شده که دیگه قابل پیشبینیه و حتی کسلکننده به نظر میرسه. مثلاً همۀ فیلمهای کمدی-رمانتیک که توی اون یکی از شخصیتهای اصلی باردار میشه تقریباً همیشه شامل صحنهایه که توی اون زن موردنظر یه دفعه دچار ناخوشی و حالت تهوع صبحگاهی میشه و اون در کمال ناباوری متوجه میشه که بارداره و بعدش هم شاهد تعجب و غافلگیری همیشگی این شخصیتها هستیم. همیشه تنها دلیل تهوع زنها توی این فیلمها بارداریه و مثلاً به خاطر غذای مسموم دیشب یا مشکلات گوارشی نیست! این اتفاق هم همیشه یک یا چند روز بعد از رابطۀ جنسی رخ میده و شخصیت زن اون رو اول یه دل پیچه یا ناراحتی مرسوم معده فرض میکنه، ولی در نهایت متوجه میشه که بارداره. این کلیشه ست؛ از این چیزها توی قصههاتون نیارین جان هر کسی دوست دارین! بالعکس، کهن الگو اصلا اینطوری نیست. کهن الگو داستان رو قابل پیشبینی نمیکنه و همچنین ناشی از تنبلی نویسنده به وجود نمیاد. کهن الگو صرفاً آشنا به نظر میاد؛ و نه تکراری. به همین دلیل چون آشناست، ما رو به خودش جذب میکنه و چون قابل پیشبینی نیست، برای ما جذابه.
شخصیت نوعی یا تیپ: تیپ نشوندهندۀ خصوصیات و اختصاصات گروه یا طبقهای از مردمه که اون رو از دیگران متمایز میکنه. تیپ یه نمونه ست از اون قشر مردم. برای آفریدن چنین شخصیتی باید حقیقت رو از چند نمونۀ واقعی و زنده گرفت و با هنرمندی اونها رو با هم مخلوط کرد تا تیپ موردنظر آفریده بشه. تیپ شامل ویژگیهای مشترک افراد یه گروهه که نوعی شباهت و همبستگی دارن. مثلاً اگه یه فرماندۀ نظامی توی یه فیلم دیدیم که خیلی جدی و خشک و دقیق و منظمه، این یه تیپه؛ چون ویژگی مشترک نظامیها چنین چیزیه. ولی اگه همین فرماندۀ نظامی نوازندۀ موسیقی هم باشه، یا خیلی شوخ طبع و شاد باشه، اون وقت از تیپ بودن فاصله میگیره. یا مثلاً پیرمرد عاقل و دانا هم یه تیپه. ولی اگه همین پیرمرد علاقههای کودکانه به بازی داشته باشه، از تیپ فاصله میگیره.
بعضی از شخصیتهای کهن الگویی خیلی استفاده شدن و آدمها اونها رو راحتتر تشخیص میدن؛ مثل قهرمان؛ ولی بعضیهاشون کمتر استفاده شدن؛ مثل شخصیت حکیم. با اینکه اینطور به نظر میرسه که بعضی از این کهن الگوها بهتره که به جای شخصیت منفی داستان قرار بگیرن، ولی در واقع اینطور نیست و هر کدوم از این کهن الگوها میتونن شخصیت خوب، بد، اصلی یا فرعی قصه باشن.
اگه دنبال یه دوره آموزشی برای داستان نویسی هستین، میتونین دوره آموزش مبانی داستان نویسی ما رو تهیه کنین.
12 کهن الگوی اصلی شخصیتها
حالا ما اینجا با 12 کهن الگوی اصلی شخصیتها آشنا میشیم و مثالهایی از کارهای معروف ادبیات و فیلم هم ازشون میبینیم:
1- عاشق lover the : شخصیتی که رمانتیکه و با قلبش تصمیم میگیره. قوتهای این شخصیت انسانگرایی و احساسات و عقیدهش هست و ضعفش هم سادهلوحی و غیرمنطقی بودنشه.
مثالهای معروف شخصیت عاشق، رومئو و ژولیت توی فیلم «رومئو و ژولیت» (Romeo and Juliet)، نوا توی فیلم «دفترچه خاطرات» (The Notebook)، اسکارلت اوهارا توی فیلم «بر باد رفته» (Gone with the wind)، بل توی انیمیشن «دیو و دلبر» (Beauty and the beast) هستن.
2- قهرمان hero the : شخصیتی که با چالشهایی روبهرو میشود و از مردم یا شخصیتهای دیگه یا ارزشهایی دفاع و محافظت میکنه. قوتهای این شخصیت شجاعت، استقامت و افتخار و احترامشه و ضعفهاش هم غرور و اعتماد به نفس بیش از حدشه. مثالهای معروف شخصیت قهرمان، آشیل توی فیلم «تروآ» (Troy)، لوک اسکایواکر توی فیلم «جنگ ستارگان» (Star wars)، زن شگفتانگیز توی فیلم «زن شگفتانگیز» (Wonder woman)، هری پاتر توی داستان «هری پاتر و سنگ جادو» (Harry potter and the philosopher’s stone) هستن.
3- جادوگر magician the : شخصیت قدرتمندی که میتونه جهان رو از راههای خاصی مهار کنه تا به اهداف کلیدی برسه. قدرتهای این شخصیت علم مطلق، قدرت مطلق و نظمشه؛ و ضعفهاش هم فسادپذیری و تکبرشه. مثالهای معروف شخصیت قهرمان، پروسپرو توی فیلم «طوفان» (The Tempest)، گاندولف توی فیلم «ارباب حلقهها»، مرفئوس توی فیلم «ماتریکس» و دارث ویدر توی فیلم «جنگ ستارگان» هستن.
4- قانونشکن outlaw the : شورشی و یاغیای که به خواستههای جامعه احترام نمیذاره و قوانین رو زیر پا میذاره. قوتهای این شخصیت تفکر مستقل، فضیلت و رهایی و آزادگیشه؛ و ضعفهاش اینه که خوددرگیره و پتانسیل این رو داره که تبدیل به یه مجرم بشه. مثالهای معروف شخصیت قانونشکن، هان سولو توی فیلم «جنگ ستارگان»، دین موریارتی توی فیلم «در جاده» (On The Road)، هامبرت هامبرت توی فیلم «لولیتا» (Lolita) و بتمن توی فیلم «شوالیۀ تاریکی» (The Dark Knight) هستن.
5- جستجوگر explorer the : شخصیتی که مرزهای وضع موجود رو جابهجا میکنه و به دنبال کشف مجهولات میگرده. قوتهای این شخصیت کنجکاوی، انگیزه زیاد و همچنین به دنبال کشف استعداد خود بودنه. ضعفهاش اینه که هیچ وقت راضی نمیشه و یه مقداری غیرقابل اعتماده. مثالهای معروف شخصیت جستجوگر، ادیسه توی اثر شاهکار و ماندگار هومر (شاعر یونانی)، سال پارادایز توی فیلم «در جاده»، هاکلبری فین توی رمان «ماجراهای هاکلبری فین» (نوشتۀ مارک تواین که توی سال 1884 منتشر شد)، و شرلوک هلمز هستن.
6- حکیم sage the : شخصیته که بینش و آگاهی داره و این آگاهی رو در اختیار کسانی قرار میده که به دنبالش هستن. شخصیت مرشد (mentor) که دوست قهرمانه و همیشه بهش کمک میکنه بر اساس این کهن الگو ساخته میشه. قوتهای این شخصیت بینش، تجربه و بصریتشه و ضعفهاش اینه که زیادی محتاطه، و همیشه دودل و مردد هست که به یه عملی دست بزنه. مثالهای معروف شخصیت حکیم، آتنا توی داستان ادیسه، اوبی – وان کنوبی توی فیلم «جنگ ستارگان»، هانیبال لکتر توی فیلم «سکوت برهها» (The Silence of the Lambs) و اوراکل توی فیلم «ماتریکس» هستن.
7- بیگناه innocent the : شخصیته که به لحاظ اخلاقی خالصه و معمولاً هم بچه ست و تمام نیتها و قصدهاش خوب و خیره. قوتهای این شخصیت اخلاقی بودن، مهربونی و محبتشه؛ ضعفهاش هم آسیبپذیری، ساده لوحی و بیمهارتیشه. شخصیتهای معروف بیگناه، تیم کوچولو توی رمان «سرود کریسمس» (نوشتۀ چارلز دیکنز، نویسندۀ بریتانیایی)، لنی اسمال توی رمان «موشها و آدمها» (نوشتۀ جان اشتاین بک)، و الف توی فیلم الف (Elf) هستن.
8- خالق the creator :شخصیت باانگیزهای که هنر یا ساختارهایی رو در جریان روایت قصه خلق میکنه. قوتهای این شخصیت خلاقیت، قدرت اراده و عقیدهش هست. ضعفهاش درگیری با خود، ذهن تک بعدی و کمبود برخی مهارتهای عملیه. مثالهای معروف شخصیت خالق، زئوس (خدای خدایان توی اساطیر یونانی) توی داستان ایلیاد، دکتر امت براون توی فیلم «بازگشت به آینده» (Back to the Future)، دکتر مورو توی فیلم «جزیرۀ دکتر مورو» (The Island of Dr. Moreau) و دکتر ویکتور فرانکنشتاین توی فیلم «فرانکنشتاین» هستن.
9- فرمانروا the ruler : شخصیتی که با قدرت قانونی و احساسیای که داره، میتونه به دیگران فرمان و دستور بده. قوتهای این شخصیت قدرت زیاد و جایگاه والا و منابع و امکاناتیه که در اختیار داره. ضعفهای این شخصیت اینه که از نظر دیگران محبوب و دوست داشتنی نیست و همچنین خارج از دسترسه. مثالهای معروف شخصیت فرمانروا، کرئون توی نمایشنامۀ «ادیپ شهریار» (نوشتۀ سوفوکل، نمایشنامهنویس معروف یونان باستان)، لیر شاه توی نمایشنامۀ «لیر شاه» (نوشتۀ ویلیام شکسپیر)، سالی توی رمان «ماجراهای هاکلبری فین»، و شخصیت تونی سوپرانو توی سریال «سوپرانوز» (The Sopranos) هستن.
10- مراقب the caregiver : شخصیتیه که به طور مرتب از دیگران مراقبت میکنه و حتی خودش رو در راه دیگران فدا میکنه. قوتهاش اینه که محترم، ازخودگذشته و وفاداره. ضعفهاش هم اینه که جاهطلبی شخصی اصلاً نداره و توانایی رهبری هم نداره. مثالهای معروف شخصیت مراقب، دالی ابلنسکی توی رمان «آنا کارنینا» (نوشتۀ لئو تولستوی، نویسندۀ بزرگ روس)، کالپورنیا توی رمان «کشتن مرغ مقلد» (نوشتۀ هارپر لی، نویسندۀ آمریکایی توی سال 1960 که هارپر لی برای نوشتن این رمان توی سال 1964 جایزۀ پولیتزر رو گرفت)، سمول تارلی (Samwell Tarly) توی سریال «بازی تاج و تخت» و مری پاپینز توی فیلم «مری پاپینز» (Mary Poppins) هستن.
11- آدم معمولی the everyman : شخصیت مرتبطیه که توی زندگی روزمره وجود داره و فقط هست! قوتهاش اینه که متعادل و قابل ارتباطه. ضعفهاش هم اینه که هیچ قدرت شخصی نداره و معمولاً هم برای اتفاقاتی که رخ میده، آماده و مهیا نیست. مثالهای معروف شخصیت آدم معمولی، بیلبو بگینز توی فیلم «هابیت»، لئوپولد توی رمان «اولیس» (نوشتۀ جیمز جویس، نویسندۀ بزرگ ایرلندی؛ این کتاب جزو شاهکارهای ادبیات مدرنه)، لزلی نوپ توی سریال «پارکها و تفریحات» (Parks and Recreation) و وینستون اسمیث توی رمان «1984» (نوشتۀ جورج اورول که «قلعۀ حیوانات» رو هم نوشته) هستن.
12- دلقک the jester : شخصیتیه که شوخ و بامزه ست و لحظات خندهداری رو توی قصه ایجاد میکنه؛ ولی بعضی موقعها هم ممکنه حرفهای مهمی رو بگه و به حقایق کلیدیای اشاره کنه. قوتهاش اینه که شوخه، با همه خوبه و بینش و بصیرت داره. ضعفهاش هم اینه که میتونه ناخوشایند یا سبک مغز به نظر برسه و حرفهاش دیگران رو ناراحت کنه. مثالهای معروف شخصیت دلقک، سر جان فالستاف توی نمایشنامۀ «هنری پنجم» (نوشتۀ ویلیام شکسپیر در سال 1599 با مضمون تاریخی. داستان مربوط به یکی از پادشاههای بریتانیا به اسم هنری پنجمه)، دلقک لیر شاه توی نمایشنامۀ لیرشاه (که بر اساس این نمایشنامه، آکیرا کوروساوا فیلم معروف «آشوب» رو هم ساخت و این دلقک رو اونجا هم میشه دید) و C-3PO توی فیلم «جنگ ستارگان».
انواع دیگۀ کهن الگو هم وجود داره؟
اینطور نیست که تمام شخصیتها رو بشه فقط به این صورت به 12 کهن الگو تقسیم کرد. میشه تقسیم بندیهای دیگهای رو هم انجام داد. مثلاً بعضیها همۀ شخصیتها رو به 7 کهن الگو تقسیم میکنن که بعضیهاش با این 12 تایی که ما گفتیم یکیه.
مثلاً کریس ولگر توی کتاب «سفر نویسنده» شخصیتها رو به 7 کهن الگو تقسیم کرده: قهرمان، مرشد، جارچی، آدم پست، محافظ، شخصیت طنز، تغییرکننده. همونطوری که معلومه، قهرمان توی هر دو دسته بندی هست.
مرشد رو تقریبا میشه همون حکیم دونست. شخصیت طنز مون دلقکه. جارچی شخصتیه که اخبار مهم رو توی داستان اعلام میکنه. این نقش گاهی اوقات از شخصیتی به شخصیت دیگه منتقل میشه. آدم پست شخصیتیه که معمولاً شرور و نابکاره و مانع قهرمان میشه. گاهی اوقات این شخصیت توی انیمیشنهای میازاکی درون خود قهرمانه.
محافظ شخصیتیه که توی داستان سر راه قهرمان قرار میگیره و بعد از پشت سر گذاشتن اون به راه خودش ادامه میده. مثلاً اژدهایی که توی انیمیشن شرک میبینیم، نمونۀ چنین شخصیتیه. البته اون اژدها بعداً با خر شرک ازدواج کرد!
تغییرکننده شخصیتیه که از یه فرم به فرم دیگه تغییر میکنه. این موجودات توی خیلی از فرهنگها پیدا میشن و میتونن هر وقت که بخوان، به موجود یا شیئی تبدیل بشن. مثل تبدیل شدن به آخرین چیزی که سر راهشون بود.
حرف پایانی
حرف اصلی ما توی این مقاله این بود که شخصیتهای مختلفی که توی داستانها و فیلمها و نمایشنامهها و انیمیشنهای گوناگون میبینیم، بر اساس یه قالب مشخص و معین ساخته میشن. به اون قالب مشخص و معین، کهن الگو گفته میشه.
بعد از اینکه چنین چیزی رو متوجه شدیم و قبول کردیم، کار ما اینه که این قالبهای مشخص و معین رو از دل داستانهای متفاوت استخراج کنیم. این کار شبیه به کار یه دانشمنده که بین منابع گوناگون میگرده تا اون چیزی رو که میخواد کشف کنه.
توی این مقاله ما یه مدل کهن الگویی 12 تایی رو بهتون معرفی کردیم و کلی مثال هم براشون از فیلمها و داستانهای مختلف آوردیم که هم بهتر این کهن الگوها رو بشناسین و هم ببینین که این مدل 12 تایی رو توی خیلی از آثار میتونین شناسایی کنین.
1 دیدگاه. ارسال دیدگاه جدید
17 بهمن, 1400
باز هم عالی خیلی مفید و مختصر