انواع کات -

آشنایی با انواع کات و ترنزیشن در تدوین

16,218

شیوه‌های انتقال از یک نما به نمای بعدی به اندازه خود نما اهمیت داره. کارگردان‌ها و تدوین‌گرهای فیلم باید به دنبال راهی برای وصل کردن یک شات به شات دیگه باشن تا فیلم رو، رو به جلو هدایت و بیننده رو صحنه به صحنه راهنمایی کنه. این پیوند و اتصال معنادار بین شات‌ها به کمک  انواع کات ها و ترنزیشن ها بدست میاد. به کمک کات و ترنزیشن، تغییر در زمان و مکان فیلم روایت میشه. این تکنیک‌ها جزو کارهای پست پروداکشن (مرحله پساتولید) در فیلم سازی هست؛ یعنی در ساخت فیلم‌های زنده برخی از پیوندها مثل اینسرت، کات‌اوی و غیره تو مرحله تدوین به فیلم اضافه میشن. اما در ساخت انیمیشن نحوه نمایش تمام نماها و پیوندهای بینشون از قبل در مرحله استوری برد مشخص میشه.

به طور کلی تعداد معدودی انواع کات و ترنزیشن‌های ویدئویی وجود دارن که تو ساخت فیلم‌های سینمایی و تلویزیونی و انیمیشن‌ها کاربردشون زیاده. در ادامه مقاله باهاشون بیشتر آشنا خواهیم شد.

 

پیوند نماها (تروکاژ)

در مرحله تدوین فیلم‌های سینمایی و مرحله استوری برد در ساخت انیمیشن مشخص کردن «نما» ضروریه. اما، اطلاعات مهم دیگه‌ای هم باید مدنظر قرار بگیره. مثلا نحوه تغییر تصاویر بین کات های مختلف یا اصطلاحاً تروکاژ. تروکاژ  (Trucage) یک لغت فرانسویه و اصطلاحا به معنای حقه سینمایی شناخته میشه. تروکاژ دو مدل داره:

انواع کات - تدوین و برش فیلم

 

 

  1. تروکاژ تصویری؛ یعنی نحوه چیدن تصاویر کنار هم و مدل پیش بردن ایده فیلم (مثل انواع کات ها)
  2. تروکاژ فنی؛ یا همون تدوین دیجیتال و استفاده از جلوه‌های بصری (مثل انواع ترنزیشن‌ها و VFX)

 

 

به طور کلی تروکاژها می‌تونن زمان رو طولانی یا کوتاه کنن و حس و انرژی یک سکانس رو افزایش بِدن.
وقتی قراره با چیدن برش‌های مختلف از چند سکانس و صحنه، خط اصلی‌ داستان با روایت داستان‌های موازی و فرعی فیلم پیش برده بشه، در واقع تروکاژ تصویری مدنظر قرار گرفته. تروکاژهای تصویری شامل انواع کات ها هستن که سر رشته‌ی ریتم فیلم دستشونه.

انواع کات -تدوبن جابجایی بین نما ها

اما وقتی قراره از یک نما به نمای دیگه کات زده بشه، این کار بسته به سیاق داستان و سلیقه تدوین‌گر می‌تونه با افکت‌های مختلفی اتفاق بیافته. آرام کات بخوره یا سریع؟ تصاویر محو بشه؟ رو به سیاهی یا سفیدی بره؟ این‌ها نمونه‌هایی از کاربرد تروکاژ در تدوین فنی فیلم هستن. جلوه‌های ویژه سینمایی هم جزو همین دسته قرار می‌گیرن، چون نوعی حقه سینمایی هستن که در میز تدوین به فیلم اضافه میشن.

انواع کات -در ابتدا با انواع تروکاژ تصویری آشنا میشیم و بعد تروکاژهای فنی متداول در فیلمسازی رو بررسی می‌کنیم.

 

تروکاژ تصویری (انواع کات)

به طور کلی هر تدوین‌گری باید قبل از استفاده از هر یک از انواع کات این دو سوال رو از خودش بپرسه:

  • چه اطلاعات تصویری جذابه؟
  • چه اطلاعات تصویری مهمه؟

پاسخ دادن به این دو سوال مشخص می‌کنه از چه رویکردی برای تدوین فیلم پیروی کنیم، چه تصاویری زائد و چه نماهایی اصلی و لازمند، و چه گام‌بندی و زمان‌بندی باید برای روایت فیلم حفظ بشه. و اما کات چیست:

 

کات (برش)

متداول‌ترین شکل انتقال از  یک نما به نمای دیگه در فیلم‌ها، کات هست. با کات زدن، دو نمایِ پشت سر هم، بدون هیچ واسطه‌ای بلافاصله به هم پیوند می‌خورن. کات ساده خیلی ساده نماها و حتی سکانس‌ها رو جدا می‌کنه و در فیلم می‌تونه جایی باشه برای تغییر لحن داستان، تغییر صحنه و ریتم فیلم. گاهی از یک چیز ساده یا صدای محکمی در نما استفاده میشه تا همزمان با اون اتفاق، کات هم انجام بشه؛ چیزهای ساده‌ای مثل صدای  محکم بسته شدن درب، عبور ماشین یا نور فلاش دوربین. اصطلاحاً به کاتی که همزمان با ظاهر شدن نور فلاش دوربین زده میشه فلاش‌کات میگن. در کلیپ زیر، نمونه‌هایی از انواع کات در فیلم‌ها رو به تصویر کشیدیم. مثالی از فلاش‌کات در صحنه‌ای از فیلم «لورنس عربستان» هم قرار داده شده:



 

مچ‌کات (برش تطبیقی)

برای اجرای برش تطبیقی، باید بین دو نما از نظر گرافیکی، المان‌های مشترکی وجود داشته باشه. معمولا در مچ‌کات، بین دو نما یک فصل مشترک حرکتی وجود داره؛ یعنی آخرِ حرکت در نمای «الف» با ابتدای حرکت در نمای «ب» حداقل یک بخش مشترک و مشابه داشته باشه. به طور کلی مچ‌کات‌ها رو میشه به 3 دسته کلی تقسیم‌بندی کرد:

  1. مچ‌کات گرافیکی
  2. مچ‌کات حرکتی
  3. مچ‌کات آوایی

در مچ‌کات گرافیکی، شکل و شمای کلی از یک نما با نمای بعدی مطابقت پیدا می‌کنه و سپس نمای جدید ترکیب و یا جایگزین میشه.
در مچ‌کات حرکتی، مسیر حرکت در نمای فعلی، در نمای بعدی توسط کاراکتر(های) دیگه ادامه پیدا می‌کنه.
و در مچ‌کات آوایی، آخرین افکت‌ صوتی در نمای فعلی با اولین افکت صوتی نمای بعدی تطابق پیدا می‌کنه.

در کلیپ زیر، سعی کردیم دو مدل مچ‌کات گرافیکی و حرکتی رو با مثال‌هایی از فیلم‌های سینمایی و انیمیشنی بهتر نشون بدیم.



جامپ‌کات (برش پَرشی)

زمان فیلم و حوصله بیننده تو هیچ فیلمی اجازه نمیده که گذر زمان در یک صحنه رو ثانیه به ثانیه نشون بدیم. برای همین دو راه حل مرسوم برای نشون دادن گذر زمان وجود داره؛ یا باید از صحنه «الف» کات زد به صحنه‌ «ب» از یک داستان موازی و اون رو روایت کرد و بعد از چند دقیقه مجددا به صحنه «الف» کات بزنیم و گذر زمان رو با کمک تغییرات صحنه بفهمیم. راه حل دوم، جامپ‌کات هست. بُرش پَرشی یا جامپ‌کات، برای نشون دادن گذشت زمانه با هدف اینکه حس طاقت فرسایی و خسته‌کننده بودن یک عمل طولانی رو ایجاد کنه. از لحاظ فنی، جامپ‌کات برشی هست که به صورت ناگهانی از یک نما به نمای دیگه پرش کنه. مثال‌هایی از کاربرد جامپ‌کات در ساخت فیلم رو در کلیپ زیر ببینین:

پیشنهاد مطالعه  آشنایی با انواع نمای تصویر برداری



 

اینسرت (میان نما)

قبلا تو مقاله آشنایی با انواع نما، نمای اینسرت رو معرفی کردیم، در ای بخش می خواهیم درباره کات اینسرت صحبت کنیم. اینسرت اسم فارسی خوبی داره: میان‌نما. یعنی کاتی که قراره تو پرانتز به بیننده اطلاعات مهم یا چیز خاصی رو نشون بده. اینسرت معمولا به صورت کلوزآپ یا به صورت نمایی از یک عکس ثابت به کار میره. مثلا وقتی بن‌تن به ساعتش نگاه می‌کنه، در نمای بعدی قاعدتاً نباید ببینیم کاراکتر داره بستنی لیس می‌زنه (!!) بلکه باید نمایی بسته از ساعت رو ببینیم، که بیننده بدونه بن‌تن قراره به کدوم یک از هیولاها تبدیل بشه. یا مثل «ایان» در انیمیشن Onward که در کلیپ زیر نشونش دادیم:



کات‌اِوِی (Cutaway)

کات‌اوی حکم سکته داره وسط یک صحنه. یعنی به ظاهر پیوستگی فیلم رو برای لحظاتی کوتاه به خاطر یک دلیل معقول قطع می‌کنه، اما در حقیقت در خدمت داستان فیلمه. حداقل دو نوع کات‌اوی متداول داریم:

بعضی از نما‌هایی که با کات‌اوی به شات اصلی گره می‌خورن، لزوما جزو اصلی داستان و تصاویر اصلی اون صحنه نیستن. اما چون همزمان با جریان اصلی اتفاق می‌افتن، به روایت داستان و ریتم فیلم کمک می‌کنن. معمولا صحنه فیلم بعد از کات‌اوی، باز به شات اول کات خورده و برمی‌گرده. مثلا برای ایجاد صحنه‌ای کمیک، از کات‌اوی و سپس بازگشت به نمای ابتدایی استفاده می‌کنن.



علاوه بر این که از کات‌اوی برای نشون دادن محیط و حس و فضای اتفاقات صحنه استفاده میشه، گاهی از کات‌اوی برای نشون دادن اینکه تو ذهن بازیگر چی میگذره (مثل به یاد آوردن خاطرات) هم استفاده میشه. ولو اینکه تو این مورد ممکنه چند دقیقه هم طول بکشه.



نکته: گاهی فیلمسازها از اصطلاح اینسرت و کات‌اوی بجای هم استفاده می‌کنن. اما این دو تکنیک در عین حال که کاربردشون شبیه هم هست، اما یک تفاوت اساسی هم دارن:
اینسرت، همیشه کات به قاب یا سوژه‌ایه که اولا در همون صحنه وجود داره و ثانیا کاملا  ملموس و محسوسه (مثال ساعت). اما کات‌اوی لزوما اینطور نیست؛ بلکه می‌تونه نشون دادن یک تصویر مجازی یا صحنه‌ای باشه که در زمان فیلمبرداری وجود نداشته باشه (مثل خاطراتی که به ذهن بازیگر میاد).

 

کات روی عمل  (Cut on action or motion)

کات روی عمل، یکی از انواع کات هست که از وسط بازیِ کاراکتر کات می‌خوره به نما یا زاویه‌ای دیگه از همون بازیگر. این تکنیک کمک می‌کنه تا کات‌ها نامحسوس‌تر و نرم‌تر جلوه کنن و فیلم ریتم و جریان پیدا کنه. به کمک کات روی عمل میشه ضعف‌های پیوستگی در فیلمبرداری رو پوشش داد و حواس بیننده رو نسبت به فیلم جمع‌تر کرد. مثلا فرض کنید شما با یک نمای باز، از بازیگری فیلمبرداری می‌کنین که پشت رایانه مشغول تایپ کردنه. وقتی در نمای بعدش از قاب بسته یا کلوزآپ انگشت‌های در حال تایپ فیلمبرداری می‌کنین، در واقع کات روی عمل انجام دادین.

کات روی عمل کمک می‌کنه اکشن رو علاوه بر دیدن، حس کنیم. کاربرد این کات به خصوص در فیلم‌های اکشن زیاده؛ کارگردان از این تکنیک برای انتقال انرژی صحنه به بیننده استفاده می‌کنه.



تدوین‌گرهای فیلم وظیفه اصلی‌شون، کنترل و هدایت احساسات مخاطبه. و برای این که کنترل حواس بیننده رو به دست بگیرن باید بتونن اون چیزی که مخاطب می‌بینه رو کنترل کنن. وقتی یه کاراکتر حرکت می‌کنه، چشمای ما معمولا روی حرکتش متمرکزه و همراش حرکت می‌کنه. اینجا وقتی تدوین‌گر از کات روی عمل استفاده کنه، تمرکز ما بلافاصله روی چیزی میره که کات نشون میده. برای همین متوجه از هم گسیختگی یا ناپیوستگی صحنه نمیشیم.

 

کات موازی (Cross-cutting)

کات موازی، یکی از تکنیک‌های ساده و در عین حال دقیق تدوین و روایت فیلمه که تاثیر دراماتیک بزرگی روی فیلم ایجاد می‌کنه. از این نوع کات در اغلب اوقات برای نشون دادن هم‌زمانیِ انجام یک اکشن و روایت موازی دو سوی یک داستان یا صحنه از فیلم مورد استفاده قرار می‌گیره. در کات موازی، دوربین از یک اکشن به اکشن دیگه کات می‌خوره به طوری که ضمن رعایت پیوستگی معنایی داستان فیلم، همزمانی دو عمل رو نشون میده. به بیانی ساده‌تر، کات موازی یعنی اینکه دو یا چند صحنه از فیلم برداشت بشه و بعد همزمان با جلو رفتن داستانشون، بین اون‌ها صحنه‌ها به طور هوشمندانه‌ای به همدیگه کات بخوره و تغییر کنه. یعنی از صحنه A به صحنه B و از صحنه B به C و مجددا به A یا B کات زده بشه.  با این تکنیک میشه تعلیق رو هم به ریتم روایت داستان فیلم اضافه کرد. کات موازی به نظر یکی انواع ساده کات ها به حساب میاد ولی در عمل واقعا پیچیده و سخته و نیازه که درک درستی از زمان‌بندی و گام ‌بندی فیلم داشته باشیم. با درک درست از گام‌بندی در این نوع از کات میشه سرعت روایت یک فیلم رو زیاد و یا کم کرد. برای اینکه مطلب بالا ملموس‌تر باشه، دیدن سکانس جذابی از فیلم Darkest Hour رو انتخاب کردیم که با کات موازی تدوین شده. (هشدار: خطر اسپویل فیلم!)



پیشنهاد مطالعه  پرسپکتیو در انیمیشن

 

ورود و خروج ساده

ورود و خروج ساده یکی از خلاقیت‌های روایت بصری داستان هست. ورود ساده یعنی دوربین جایی رو نشون بده و بدون هیچ کاتی یک کاراکتر (مثلا ماشین، آدم یا حیوانی) وارد کادر بشه. خروج ساده هم مثل همین؛ کاراکتر از کادر دوربین خارج بشه و قبل از تغییر نما با یکی از انواع کات یا هر تکنیک دیگه‌ای، چند ثانیه همون صحنه خالی رو ببینیم. مثلا اگه بازیگر قدم‌زنان از صحنه خارج بشه و چند ثانیه دوربین صحنه خالی رو نشون بده، انتظار داریم تو نمای بعد چیز جدیدی ببینیم نه اینکه بازیگر باز هم به قدم زدن ادامه بده. در واقع، این مکث کمک می‌کنه بیننده حس گذشت زمان رو درک کنه.



پرده دوقسمتی، کلاژ و برهم‌نمایی تصویر

شاید نزدیک‌ترین مثالی که از  پرده دو قسمتی به ذهن همه بیاد، نشون دادن دو طرف یک تماس تلفنی مهم  باشه. با این تکنیک در دو مکان متفاوت، دو کاراکتر نشون داده میشن که یکی صحبت می‌کنه و یکی گوش میده. مدل طبیعی‌تر این تکنیک استفاده از عناصر واقعی صحنه برای ایجاد یک پرده دوقسمتی هست. مثلا اگه از بالای درب یک منزل فیلمبرداری کنیم و یه بازیگر  بیرون و یکی داخل حیاط یا پشت در ایستاده باشه عملا از دیوار به عنوان یک پرده برای اجرای تکنیک پرده دوقسمتی استفاده کردیم.

انواع کات - چگونه با مادرت آشنا شدمکاربرد پرده دوقسمتی حین تماس تلفنی در سریال «چگونه با مادرت آشنا شدم؟»

 

کلاژ

در پیوند نماها، تکنیکی هست که از به هم پیوند دادن چند تصویر و پشت سرهم و سریع نشون دادنشون بدست میاد.

 

 برهم نمایی تصویر یا سوپر ایمپوزیشن (Superimposition)

در این تکنیک یک نما نیمه شفاف نشون داده میشه و باعث میشه تصاویر اصلی در زیر اون هم همزمان دیده بشن. برهم‌نمایی تصویر با استفاده از ترنزیشن دیزالو طولانی بدست میاد که در ادامه بهش اشاره می‌کنیم. از این تکنیک به خصوص برای نشون دادن خاطرات و خیالات بازیگر زیاد استفاده میشه. تفاوتش با ترنزیشن دیزالو در این هست که دو تصویر برای مدت بیشتری روی هم دیده میشن، اما در دیزالو، یک تصویر بلافاصله با ادغام با نمای بعدی، به اون تبدیل میشه.

انواع کات - فید در فیلم های کلاسیککاربرد سوپرایمپوزیشن برای نشان دادن خاطرات و فکر کاراکتر

تذکر مهم: همه روش‌هایی که در بالا اشاره کردیم کاملا ساختگیه و برخلاف کات‌ها خیلی واضح به چشم بیننده میان. برای همین استفاده نابجا و بی‌مورد ازشون می‌تونه لطمه بدی به فیلم بزنه و بیننده رو از داستان فیلم جدا کنه.

 

قاب ایستا (Freeze frame)

قاب ایستا، یکی از انواع خاص کات هاست که یک عکس ثابت از نما به صورت فریز و ایستا نمایش داده میشه. معمولا زمانی قاب ایستا به کار میره که راوی داستان چند ثانیه‌ای در مورد یک صحنه اختصاصی صحبت می‌کنه و توضیح میده. البته این نوع کات، برای پایان‌بندی فیلم‌های سینمایی مختلف هم زیاد استفاده شده. کلیپ زیر گویای همه چیز هست:



جِی‌کات (J Cut) و اِل‌کات (L cut)

در دو تکنیک جِی‌کات (J Cut) و اِل‌کات (L cut) با تدوین صدا و تصویر فیلم روبرو هستیم. جی‌کات یکی از انواع کات هاست که قبل از انتقال به صحنه یا نمای جدید، ما چند ثانیه زودتر صدای صحنه جدید رو بر روی ثانیه‌های آخر از نمای فعلی ( که معمولا با سکوت یا آرامش همراهه) می‌شنویم. برعکس در ال‌کات، صدای نمای قبلی رو بعد از کات همچنان برای چند ثانیه روی تصویر جدید می‌تونیم بشنویم. این دو تکنیک رو حتما در فیلم‌های سینمایی، سریال‌ها، فیلم‌های آموزشی و گوینده محور و غیره بارها دیدین. به تصویرزیر نگاه کنید؛ علت نامگذاری‌شون به حروف انگلیسی J و L به خاطر حالت قرار گرفتن لایه‌های صدا و تصویر  در نرم‌افزارهای تدوینه که شکلی شبیه به این دو حرف رو تداعی می‌کنه.

انواع کات - مقایسه J کات و L کاتنحوه جانمایی لایه‌های صدا و تصویر در جی‌کات و ال‌کات

 

تروکاژهای فنی (انواع ترنزیشن ها)

ظهور یا محو تدریجی (Fade in/out)

فِید حالت کم رنگ و محو یک تصویر رو میگن و اصطلاحا تو تدوین فیلم زمانی استفاده میشه که صحنه به آرومی به  یک رنگ واحد و ساده تبدیل میشه (معمولا سیاه یا سفید). یا زمانی که صحنه به تدریج میخواد نمایش داده بشه. جای فِیداین یا ظهور تدریجی همیشه ابتدای فیلم یا صحنه‌هاست و جای محو تدریجی همیشه آخرِ فیلم یا صحنه.

انتخاب رنگی که صحنه قراره در اون محو بشه کاملا روی حسی که به مخاطب میده تاثیرگذاره. مثلا:

فید کردن به زمینه یکدست مشکی، ترنزیشن دراماتیکی هست که اغلب سمبلی از گذر زمان، یا نشانه‌ای از پایانه. با محو تدریجی به مشکی، از یک صحنه احساسی یا دراماتیک به صحنه‌ای دیگر پیوند می‌خوریم یا به پایان فیلم پل می‌زنیم.

یا فید کردن به زمینه یکدست سفید می‌تونه باعث ایجاد حس ابهام، دوپهلویی و یا حس امید و آرامش موقع دیدن فیلم بشه.



 

تلفیق (برهم‌نمایی یا دیزالو (Dissolve) )

برخلاف فید که تصویر به تدریج درون یک رنگ واحد محو میشد، در ترنزیشن تلفیق صحنه فعلی در صحنه بعدی محو میشه. در واقع این ترنزیشن دو نما رو به صورت دو تصویر کم‌رنگ روی هم می‌کشونه تا به تدریج تصویر جدید واضح بشه. بنابراین کاربردش دقیقا پایان یک صحنه و آغاز یک صحنه جدیده که حرف تازه‌ای از فیلم قراره در اون‌ زده بشه. استفاده از این ترنزیشن برای نشون دادن گذر زمان طولانی یا انتقال از یک مکان به مکان دیگه هم متداول هست.

پیشنهاد مطالعه  آشنایی با انواع لنز

دیزالو رو میشه به دو مدل تیز و طولانی تقسیم کرد. از دیزالو سریع میشه برای نشون دادن گذر زمان بین دو صحنه، مثلا ظرف مدت چند دقیقه‌ یا چند ساعت، استفاده کرد. از اون طرف، دیزالو طولانی می‌تونه نشونه‌ای باشه از مدت زمان بسیار طولانی‌تری که بین زمان دو صحنه سپری شده (مثلا چند ماه یا چند سال). نمونه‌ای از دیزالو طولانی رو قبلا در بخش برهم‌نمایی تصاویر اشاره کردیم.



فیلم‌های قدیمی هالیوود از ترنزیشن دیزالو زیاد استفاده می‌کردن ولی امروزه دیگه کم‌تر ردّشون رو میشه تو فیلم‌ها زد.

 

مَچ‌دیزالو (Match-dissolve) هم یکی از نمونه‌های پیشرفته‌تر از ترنزیشن دیزالو هست که چون شکل یا سوژه مشابه بین دو نما وجود داره ازش به عنوان عاملی برای انتقال نماها استفاده می‌کنن. مثل تبدیل آهسته از یک توپ فوتبال در نمای A به ماه در نمای B به طوری که اندازه و جایِ قرارگیری‌شون تو کادر یکسان حفظ بشه.



وایپ

وایپ در لغت یعنی روبِش و پاک کردن. اصلا برف پاک‌کن ماشین به زبون انگلیسی میشه وایپر. در اصطلاح سینمایی، ترنزیشن وایپ یکی از انواع تروکاژهای میز تدوینه که حرکتش درست شبیه برف پاک‌کن ماشینه؛ یعنی نما از یک سمت تصویر به سمت مقابل جابجا شده و جایگزین نمای قبلی میشه. ترنزیشن وایپ از چپ به راست (و بالعکس)، یا از بالا به پائین (و بالعکس)  یا به صورت مورّب اعمال میشه. از این ترنزیشن معمولا برای انتقال بین خط داستانی از یک لوکیشن به محیط دیگه (مثلا از درونی به بیرونی)، و یا برای ایجاد درگیری و تنش استفاده میشه.  سه‌گانه جنگ‌های ستاره‌ای نمونه‌های خیلی خوبی از کاربرد تروکاژ وایپ دارند که در کلیپ زیر نشون داده شده. همونطور که بیشتر اوقات ترنزیشن فِید نشونه‌ی پایان یک اکشن هست، ترنزیشن وایپ هم برای نشون دادن ناتموم و ناقص موندن یک اکشن به کار میره.



وایپ پَن (Wipe Pan)

یکی از انواع ترنزیشن‌های وایپ، وایپ‌پن هست. با پن که آشنا هستید؟ در ترنزیشن وایپ‌پن، دوربین هم همزمان و هم‌جهت با ترنزیشن وایپ، به سرعت حرکت کرده و افکت بلار و ماتی و نیز حس گیجی رو بین دو صحنه‌ ایجاد می‌کنه. وایپ‌پن نسبت به وایپ پیوند خیلی سریع‌تری به حساب میاد. وایپ‌پن می‌تونه حس در لحظات کمیک ارزش خودشو بیشتر نشون بده. حتما کاربرد این ترنزیشن رو تو فیلم‌ها یا سریال‌های کمدی دیدین. این تروکاژ، نه فقط برای انتقال از یک صحنه به صحنه جدیده، بلکه گاهی برای تغییر زاویه در یک نما هم کاربرد داره. برای وایپ‌پن نمای ابتدایی از سریال دروغ‌های کوچک بزرگ رو انتخاب کردیم:



مورف (Morph)

مورف کردن یکی از تروکاژها و جلوه‌های ویژه‌ای هست که در انیمیشن‌ها و تصاویر موشن به کار میره. با مورف کردن، عملا یک تصویر یا شکل به طور کاملا نامحسوس و طبیعی‌ به تصویر یا شکل دیگه تبدیل میشه. صحنه‌های تبدیل شدن چهره‌ کاراکترها به خون آشام در فیلم‌های مختلف یا صحنه پایانی سینمایی تایتانیک (لحظه تبدیل کشتی غرق شده به کشتی مجلل و شلوغ تایتانیک) و … از انواع مورف کردن بین تصاویر و نماهاست.



استفاده از جلوه‌های ویژه بصری به کمک تکنولوژی‌های روز یکی از انواع دیگه تروکاژهاست که جزو همین دسته شناخته میشن. تصویر زیر از امیلیا کلارک در سریال بازی تاج و تخت به خوبی نشون میده جای اژدها، اول چی بوده!

انواع کات - بازی تاج و تختکاربرد جلوه ویژه در سریال بازی تاج و تخت

 

آیریس

آیریس رو حتما در پایان کارتون‌های تام و جری به خاطر میارید. آیریس یکی از انواع ترنزیشن‌های وایپ محسوب میشه که بیشتر در انتهای یک فیلم نمایش داده میشه. آیریس به صورت یک دایره کوچک‌شونده روی سوژه موردنظر جمع میشه به طوری که سایر قسمت‌های کادر سیاه به نظر می‌رسه. آیریس می‌تونه به صورت دایره یا هر شکل دیگه‌ای (ستاره‌ای، قلبی و …) باشه. امروزه به ندرت از این ترنزیشن در فیلم‌ها استفاده میشه.



 

 

فریم تصویر - آموزش مبانی طراحی استوری بورد

 

استوری بورد اولین مرحله‌ای ایست که متن به تصویر تبدیل میشه. درست جایی که تصورات ذهنی روی کاغذ میاد تا کم کم شکل و شمایل فیلم به خودش بگیره. درک درست از اصول داستانگویی و روایت تصویری مهم‌ترین ویژگی یک طراح استوری بورده. در دوره آموزشی مبانی استوری بورد نوشیکا با اصول فیلم‌سازی بیشتر آشنا میشید و گام به گام مراحل طراحی استوری بورد از فیلمنامه تا ساخت انیمیاتیک را می‌آموزید. دوره‌های مهارتی نوشیکا به شما کمک می‌کنه تا مهارت‌های ساخت انیمیشن را درست و اصولی یاد بگیرید.

 

 

وقتی اینجایی یه معنی بیشتر نمی تونه داشته باشه یعنی تو هم مثل ما عاشق انیمیشن و انیمیشن‌سازی هستی و اول راهی، اما نمی دونی از کجا باید شروع کنی؟ ما برای شما یه مقاله ویژه آماده کردیم و سعی کردیم به تمام سوالات شما درباره انیمیشن و یادگیری انیمیشن توضیح بدیم.
یعنی برای انیمیشن‌ساز شدن فقط یک کلیک فاصله داری!
تنها کاری که باید بکنی اینه که روی شروع کلیک کنی

 

3 دیدگاه. ارسال دیدگاه جدید

  • کاظم حسینی

    11 فروردین, 1402

    از مطالب جامعی که این سایت برای آشنایی با انواع کات ها و…. دارد لذت بردم برای مدیریت سایت آرزوی موفقیت دارم.

    • الهه گودرزی

      14 فروردین, 1402

      سپاس از همراهی شما

  • علی واعظی

    16 اردیبهشت, 1401

    چقدر خوبین شما، فقط میدونم تشکر کنم و میخوام دوره داستان نویسی رو تهیه کنم، دمتون گرم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

فهرست

لطفا صبر کنید