نوشتن و نویسندگی مسیریه که خیلی از افراد به اون علاقه دارند و احساس میکنند میتوانند احساساتشان را در قالب یک داستان یا نوشته به دیگران انتقال بدن، اما همین که تصمیم به نوشتن میگیرن ذهنشون خالی میشه و هیچ ایده ای برای داستان نویسی به ذهنشون نمیرسه. ما توی این مقاله سعی میکنیم درباره ایده ها، اینکه چطوری ایده های جذاب رو پیدا کنیم و پرورش ایده ها صحبت کنیم. اما اگه هنوز برای نویسنده شدن شک دارین قبل از هر چیز به این سوالات پاسخ بدین:
- شما هم جزو اون دسته از افرادی هستین که بعد از خواندن یه رمان عالی، فکرتون فعال و دستتون به کاغذ و قلم میره اما ایده ای برای داستان نویسی پیدا نمیکنین؟
- یا از اون آدمهایی هستین که بعد از دیدن یه فیلم فوقالعاده، داستان فیلم رو بارها در ذهن مرور میکنین یا برای دیگران تعریف میکنین؟
- یا از کسایی هستین که سرگرم کردن، غافلگیر کردن و تحت تاثیر قرار دادن دوستان، افراد خانواده و یا همکاراتون، به شما حس لذت بخشی میده؟
باید به اطلاعتون برسونم، شما یک «نویسنده بالقوه» هستید! نویسندهای فنری که باید حسابی روغنکاری بشه.
در مسیر ساخت ساختمان فیلم و انیمیشن (مثل همه زمینههای هنری دیگه) سنگ بنای اول، یک ایده خوب هست. برای نوشتن هر نوع داستان اعم از داستانِ کوتاه، قصه و حکایت، رمان، نمایشنامه، متن تلویزیونی و فیلمنامه و حتی طراحی کاراکتر، طراحی فضا و غیره، کشف و شکار یک ایده مناسب برای داستان نویسی اولین قدمه.
پس به اختصار باید بگیم: در فرآیند ساخت هر اثر هنری به ویژه فیلم و انیمیشن، گام اول ایدهیابی و ایدهپردازیه. در نتیجه، پیش تولید کار با ایدهیابی و پردازش اون آغاز میشه. اما ایده رو باید از کجا تهیه کرد؟ از چه مسیری باید دنبالش رفت؟ آیا ایده، کالایی خریدنیه؟ یا با دونستن چیزهای تئوری قابل کشفه؟ مطمئنم بعد از خوندن این مقاله و انجام تمریناتش، ایدههاتونو روی کاغذ میبینید.
ایده از چه جنسیه؟
گفتیم ایدهپردازی یکی از اولین کارهاییه که هر کس پیش از ساخت یک اثر هنری انجامش میده. همین اول و زبان ساده باید بگم: راهحلهای علمیای برای پیدا کردن یک ایدهی خوب وجود نداره. منظور از راهحل علمی یعنی اینکه:
ایده مثل جریان آب یا جاذبه زمین یک مسئله فیزیکی نیست که بشه براش قوانین ثابتی وضع کرد.
ایده مثل جدول ضرب یک مفهوم ریاضی نیست که حتما طبق منطق ماشینحسابی دو سهتا در اون بشه ششتا.
ایده مثل توپ بسکتبال یک شیء نیست تا مثلا برای پیروزی، راهی جز پرتابش به درون سبد حریف نداشته باشی.
چرا راه حل علمی برای خلق ایده وجود نداره؟ چون ایده از جنس تصور و خیاله. چون ماده نیست!
در فرهنگهای فارسی معین و عمید، ایده به معنای مجسم کردن صورت چیزی یا کسی در ذهن و خیاله، و کلماتی مثل “تصوّر، انگاره و دیدار” به عنوان هممعنیهای ایده پیشنهاد شدند.
اما یکی از جامعترین و تخصصیترین تعاریفی که برای ایده مطرح شده اینه:
ایده، فکرِ تصویری بالقوه قابل اجراست که میتواند مضمون یا مفهوم را به فشردهترین شکل بیان کند. (نیرومند، دستورالعملهای فیل آبی برای ایدهیابی)
حالا که فهمیدیم ایده از جنس تصور و خیال فرده، باید گفت ایدههای خوب عموما یا به فرد الهام میشه یا مثل یک جرقه ناگهانی محکم به زمین ذهن اصابت میکنه.
سوال: اگه راهحل قطعی برای ایدهیابی وجود نداره پس این همه افرادی که مدام در مورد ایده یابی و داستان نویسی صحبت میکنن، چه راهحلی به هنرجوها پیشنهاد میکنن؟
در حقیقت همه افرادی که در خصوص ایدهیابی حرفی برای گفتن دارند، رویِ روان مخاطب کار میکنن. به عبارتی یعنی روشهای معتبر و تجربیای وجود داره که ما رو عادت میدن به ایدهیابی. ترس کاذب ما رو از نوشتن ایدهها بر میدارن و ما رو نسبت به زندگی و اطرافمون هوشیارتر میکنن. و به طور خلاصه مسیرهای تجربه شده و پر تردد برای کشف ایده رو به ما نشون میدن.
سوال: آیا همه ایدهها از یک جنساند؟
درسته که همه با چشمها و گوشها و حواسمون ایدهیابی میکنیم، اما جواب نه هست، یک «نه» کوبنده.
تصور کنید به جای نیوتن، کاشف جاذبه زمین، داوینچی زیر اون درخت سیب، مشغول نقاشی بود. هر دو افتادن سیب رو با چشمِ سر میدیدند، اما ایدهای که نیوتن از این رویداد استخراج کرد برای حل مسئله علمی بود. و احتمالا داوینچی، ایدهی نقاشی از بهشتی پر از درخت سیب به ذهنش خطور میکرد. پس ایدهها، جنسهای مختلفی دارن و به زاویه دید ما و عملکرد مغزمون مرتبط هستن. حالا فرض کنید اگه هوش و حواس نیوتن در اون لحظه سرگرم چیز دیگهای بود، عمراً جاذبه زمین به ذهنش خطور نمیکرد. کاریکاتوری که اینجاست، شاهدی از همین مطلبه.
بیایدهگی؛ ایدهیابی در نویسندگی خلاقانه
در رشتههای هنری مختلف مثل مجسمهسازی، گرافیک محیطی، طراحی لوگو، تئاتر، نقاشی، سینما و غیره هم ایدهپردازی از طریق راههای زیادی تجربه شده. در صنعت سینما و انیمیشن ایدهیابی و ایدهپردازی یک ضرورته. به عبارتی سادهتر یعنی از نویسنده و طراح شخصیت گرفته تا آهنگساز و برنامه نویس، همگی کارشون به ایدهها و خلاقیتها گره خورده.
به طور کلی، راههای پرکاربرد و امتحانشدهای برای شکار ایدهها وجود داره که برای ایدهیابی در هر کاری جواب میده. اما قبل از هر چیز، برای شروع باید بدونیم که مواد لازم برای شکار ایدهها دو چیزه:
- دفترچه یک عدد
- قلم یک عدد
بدون این دو وسیله، ایدهها در حدّ یک تصویرِ ذهنیِ مات در راهروهای سلولهای خاکستری حبس میشن و کمی بعد لای پروندههای قدیمی ذهن، دفن و برای همیشه محو میشن.
از اون جا که هر یک از ما آدمها روزانه در حال تبادل هزاران ترابایت اطلاعات با اطرافمون هستیم، پس خیلی زود هم دچار «روزمرگی» میشیم. یعنی بسیاری از حرکات و رفتارهایی که میبینیم یا انجام میدیم دیگه از سرِ «عادت» میشه و کاملا برامون «خنثی و عادی» جلوه میکنه. در حالی که، این یک بیماری مهلک برای ایدهپردازیه! درمان بیماری حسمردگی، چیزی جز به هم زدن قواعدِ اون نیست! هر چیزی از جنس توجه، تمرکز، دقت. با این توضیح، فکر میکنم ارزش کاری که دفترچه و قلم برای ایدهپردازی انجام میدن به خوبی روشن شده باشه.
به قول پابلو پیکاسو:
«الهام مسلما وجود دارد… اما [برای آمدن] باید ببیند که شما دارید کار میکنید!»
روشهای پیدا کردن و پروش ایده داستان نویسی
برای ایدهیابی و ایدهپردازی چارهای نداریم جز این که کنجکاوانه و محترمانه سرَک بکشیم. چارهای نیست جز این که نسبت به اطراف زندگی خودمون دقیقتر بشیم و دربارهاش فکر کنیم. چه بسا ممکنه حادثهای رو ببینیم که همون جرقهای باشه که دنبالش بودیم. همونطور که برای صید ماهی یک نفره و چند نفره میشه به ساحل رفت، برای صید ایده هم میشه تک نفره و گروهی عمل کرد. در ادامه با بعضی از همین مسیرهای تجربهشده که مقدمهای برای خیالپردازی و کشف ایده هستند بیشتر آشنا میشیم:
- تکنیک مهندسی ایده
بر اساس روش مهندسی ایده، سه راه برای ایدهیابی پیشنهاد شده که عبارتست از:
- از درونمایه یا همان تم کلی به ایده برسیم.
- از یک اسم (پیام) یا جزء به ایده برسیم.
- از طریق اقتباس و برداشت به ایده برسیم.
این روش، برای ایدهیابی در همهی زمینهها کاربرد داره. مثلا بر همین اساس، برای پیدا کردن یک ایده خوب واسه فیلمنامهنویسی، 3 روش کلی پیشِ روی ماست:
اول- فکری پیدا کرده و شخصیتهامون رو بر اون اساس خلق کنیم.
دوم- اول کاراکتر رو خلق کنیم و بعد در موردش داستانآفرینی کنیم.
سوم- از اثری اقتباس کنیم.
اول- فکری پیدا کرده و شخصیتهامون رو بر اون اساس خلق کنیم.
به مورد اول نگاه کنید. ممکنه بگید: خب اصلا چطوری فکر پیدا کنیم؟ در زیر برخی از روشهای تجربی و ابتکاری برای پیدا کردن فکر و ایده اولیه برای نگارش داستان، فیلمنامه و … رو دستهبندی کردیم:
خلق ایده های مخصوص به خود
اتفاقاتی که در زندگی شما مایه ایجاد احساسات عمیق شدند رو میشه کاندید ایدهی خوب برای ایده داستان نویسی دونست. این ایدهها ممکنه دستمایه ساخت یک اثر درام بشن، پس از کنار هیچ حادثهای در زندگی به سادگی نباید عبور کرد. اختصاصیترین اتفاق زندگی هر کس خواب و رویاشه.
مشق صبحگاهی پس از خواب شبانگاهی
خواب و رویایی که شما میبینید مخصوص شماست. شما در خواب چیزهایی رو میبینید که دیگران هرگز ندیدنش. بسیاری از نویسندگان عمیقا به آزادانه نوشتن صبحگاهی اعتقاد دارند آنها پس از بیداری و قبل از خوردن صبحانه و دوش گرفتن و دیگر کارها، اولین چیزهایی که به ذهنشان میرسد را یادداشت میکنند. شاید بگویید: “این چه کار احمقانه ای است”، “ویندوز فکر هنوز بالا نیامده” یا “چه ایده و راه حلی، زیر سنگینی لحاف به ذهن می رسد”، اما این کار دلیل دارد؛ نویسندگان اعتقاد دارند در این ساعت انسان بیش از هر زمان دیگری با ناخودآگاهش در ارتباط بوده و ایده های ناب برای داستن نویسی در لایه های نزدیک ذهنشان قرار گرفته و میتواند زمین سخت ایده های روزانه اش را پس از یک خواب شبانه، شُخم بزند.
دقیقا به همین خاطر است که بسیاری از آنها با جدیت زیاد، همه خوابهایشان را یادداشت میکنند. همانطور که میدانید، روح ما به خاطر لطافت ذاتیاش در جریان مرگ موقت جسم (یا همان خواب) چیزهایی را تجربه کرده که صبحگاه میخواهد به گوش ما برساند. پس برای اینکه تنبلی سراغتان نیاید، قلم و دفترچه ایده هایتان را نزدیک به رختخواب، زیر بالش یا کنار تخت قرار دهید.
تمرین 1: بعضی خوابها سریع فراموش و محو میشن، اما برخی از خوابها سالهای طولانی تو ذهن میمونن. رازش چیه؟ آیا شما هم تو خواب به جاهایی که تو عمرتون ندیدین، سفر کردین؟ آیا در رویایی دیگه، همون مناظر رو با داستانی متفاوت مشاهده کردین؟ به نظرتون دلیلش چیه؟ خوابهایی که بعد از مدتها در ذهنتون باقی مونده چیان؟ یکی رو بهدلخواه نوشته یا نقاشی کنید.
از چیزهایی که فقط شما میدونید، بنویسید
برای اینکه خیلی اسیر تعاریف نمونید، بلافاصله یه “تمرین” عالی رو با هم شروع میکنیم:
تمرین 2: لطفا از چیزهایی بنویسین که فقط خودتون میدونیدش. مثلا:
- لیستی تهیه کنین از تمام شغلهایی که تو زندگی داشتین
- فهرستی از همه سفرهایی که در پنج سال اخیر رفتین
- فهرستی از همه جاهایی که زندگی کردین
- به این فهرستها، فهرستی اضافه کنید از همه همکاران، همسایهها، هم کلاسیها و غیرهتون
- لیستی از علایق و عادتهای خودتون و همه کسانی که در بالا اسمشونو آوردین، تهیه کنید
اگر حوصله کرده و تمرین شماره 2 رو انجام بدید، میبینین که پس از چند دقیقه برگه شما پر از ایدههای بکر برای داستان نویسی هست که اطلاعات اولیهاش فقط حاصل تجربیات خودتونه. این یک تمرین بود برای ورزش دادن ذهن. اگه دوست داشتید نوشتههاتون رو از طریق کامنت عمومی یا تیکت اختصاصی با ما در میون بذارید.
دوربین دیجیتال، چشم سوم نویسنده
همیشه یک دوربین دیجیتال همراهتون داشته باشید. گرونه؟ دوربین موبایل هم کارِتون رو راه میندازه. این کار در بسیاری از مواقع الهام بخش شماست. ایده هایی که در حافظه دوربین ثبت میشن بسیار متنوع هستن. تجربههای زندگی خودتون (مثل تمرین قبلی) که ممکنه به فراخور زمان از ذهنتون پاک بشه، وظیفه ضبطش رو دوربین به عهده داره. مثلا از جمله مواردی که مدتی دست خودِ من رو به دوربین بند کرده بود، ثبت چهرههای خاص از مردم کوچه و بازار بود. چهره هایی که صدها داستان از پشت چشمها، چروک پیشانیها و لبخند اونها تراوش میکرد. صورتهایی که حتی در ترکیبشون، کمدی پنهانی دیده میشد که هر کدوم داستنی برای گفتن داره یا بهتر بگم هرکدوم ایده ایه برای داستان نویسی. البته این که از چه چیزی عکسبرداری میکنین به خودتون مربوطه، اما یادتون باشه چیزهایی ارزش نگهداری دارن که تونسته باشن ذرهای چشم و ذهنتون را درگیر خودشون کنن. این سوژهها میتونه یک طبیعت بکر، یک تصادف وحشتناک، دقایقی از زندگی حیوانات، حشرات و هر تجربهی سادهی شخصیتون باشه. خلاصه کلام اینکه دوربین رو چشم سومتون فرض کنید.
تمرین 3: از آرشیو عکس هایی که تاکنون گرفته اید سه عکس نامرتبط را انتخاب کنید. سپس سعی کرده تا با خلق یک رابطه خیالی میان آن سه تصویر، داستانی کوتاه بنویسید.
از چیزهایی که نمیدونید بنویسید
به اتفاقات زندگی میشه از دو منظر نگاه کرد:
اول اینکه، اونچه که هست و اتفاق افتاده رو میبینیم و سپس عین اون واقعه رو بازگو میکنیم. این شبیه مورد قبلیه که در بالا بهش اشاره کردیم.
اما منظر دوم این میتونه باشه که شما شاهد اتفاقی بودید که به هر دلیلی ممکنه مناسب موضوع نمایشی نباشه. در این صورت میشه در اونها تجدیدنظر کرد و از خومون بپرسیم: «اگه به جای فلان حرف، حرف دیگهای زده میشد چی پیش میاومد و چه عکس العملهایی بروز میکرد؟» یا میگین: «درسته که اتفاق رو اینطوری دیدم، ولی اگه طور دیگهای رخ میداد بهتر بود». این “اگر اگر”ها و “بهتر بود”ها غالبا از اعتقادات و آرزوهای ما سرچشمه میگیرن و ممکنه بدون اینکه متوجه بشیم در روز بارها تکرارشون کنیم. قسمت اعظم کار یک هنرمند اینه که دیدگاه مدّنظرش رو نسبت به مسائل با اعتقادات و آرزوهایش ترکیب کنه؛ یعنی بتونه از چیزهایی که نمیدونه هم بنویسه. در نوشتن، همونقدر که نوشتن از دانستههامون اهمیت داره، بافتن از چیزهایی که نمیدونیم هم بااهمیته.
تمرین 4: کرنومتر زمان رو روی 5 دقیقه تنظیم و شروع کنین. بدون اینکه لحظهای مکث کنید، زندگینامهتون رو یادداشت کنید. منتها فقط اجازه دارین از 90 کلمه – نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر- استفاده کنید. زندگینامهتون رو که خودتون میدونین، هنر این تمرین اینه که علاوه بر زندگینامه باید چندتا دروغ هنرمندانه هم اون لابهلا اضافه کنید.
مثلا من برای تمرین شماره 4، زندگیم رو اینطور نوشتم که:
دوم- کاراکتر رو خلق کنیم و سپس در موردش داستان آفرینی کنیم.
مورد دوم از روش مهندسی ایده اینه که کاراکتر رو ابتدا با تمرین و تکرار و ایدهیابی خلق کنیم و بعد در مورد اون داستانسرایی کنیم. در خصوص روشهای ایدهیابی برای طراحی کاراکتر حرف بسیاره و در مقاله طراحی کاراکتر مختصرا به اون میپردازیم. چیزی که در این مقاله مهمه، ایدهیابی برای داستان نویسی و فیلمنامه نویسیه. روش تداعی آزاد، که در انتهای همین مقاله بهش اشاره خواهیم کرد، یکی از روشهای مناسب ایدهیابی برای شروع طراحی کاراکتر، انتخاب اسم و شعار، طراحی لوگو یا نشانه بصری هست.
سوم- از اثری اقتباس کنیم
سومین راه از مهندسی ایده، اقتباس کردنه. اقتباس انواع و روشهای مختلفی داره. برای ایدهیابی شما از هر چیزی که دلتون بخواد میتونید الهام بگیرید و یا اقتباس کنید. روشهای زیر، منابع خوبی برای اقتباس کردن به شما معرفی میکنن:
ایدهیابی اقتباسی از زندگینامهها و شرح احوال
یکی از منابع مهم و باارزش و در عین حال در دسترس برای پیدا کردن ایده برای داستان نویسی، شرح حال و زندگی بزرگان تاریخه. این کار باید با احتیاط و مطالعه دقیق انجام بگیره. نوشتن نمایشنامه و فیلمنامه از شخصی که در ذهنتون خلق کردید با شخصی که نامش در تاریخ ثبت شده تفاوت داره. باید با تحقیق و مطالعه درست، مراقب تحریف واقعیات باشیم. از طرفی اقتباس کردن از زندگی شخصیتهای گمنام ولی با داستان درخشان هم میتونه جذاب باشه. فیلمنامه «مختارنامه» اثر داود میرباقری نمونهای از اقتباس از زندگی شخصیت های تاریخی بود که مختار ثقفی و قیام او رو به رشته تحریر در آورد. در عین حال، فیلمنامه «شبی که ماه کامل شد» اثر نرگس آبیار، نمونهای از اقتباس از زندگی شخصیتهای گمنام بود که موفقیتهای زیادی کسب کرد. آبیار در این فیلم داستان زجرهای عروس ریگی سرکرده گروهک تروریستی را به تصویر کشید.
ایدهیابی اقتباسی از ذخایر ادبی مملکت
سهلالوصولترین کار برای ایدهیابی اقتباسی، مراجعه به گنجینههای ادبی کشوره. ایران ما پر است از این ذخیرههای ارزشمند. بدون تعارف نخبههای شعر و ادب، داستانسرایی و قصهگویی دنیا متولد ایرانند. مثنوی معنوی مولانا، گلستان و بوستان سعدی، کلیله و دمنه نصرالله منشی، شاهنامه حکیم فردوسی، افسانهها و داستانهای فولکور ایرانی و غیره به اندازه عمر چند نسل بعد از ما ایده و سوژه داستان نویسی دارن.
گفت و شنود
پدربزرگهای ما راست گفتن که خداوند به ما دو گوش داده و یک دهان، پس باید دو برابر اونچه که میگیم، بشنویم. هر کجا هستید، بیشتر گوش کنید تا اینکه حرف بزنید. کمتر تکنیکی مثل مصاحبه، راز دل آدمها رو افشا میکنه! از فرصت حضور در جمعهای خانوادگی استفاده کنین. بزرگترها گنجینههای ایده سازی و داستان نویسی هستن. خانوادههای زیادی وجود دارن که حامل داستانها، خاطرات و حکایتهای اصیل و قدیمیان که سالها دهن به دهن گشته. حتی سوژههای معاصری، مثل خاطرات خانوادهها در ایام دفاع مقدس هنوز سوژههای بکر زیادی برای نگارش آثار مختلف داستانی در خودشون دارند که در معرض خطر فراموشیه.
ایدهیابی اقتباسی با مطالعه روزنامهها و مجلات
یکی دیگه از تکنیکهای جذاب برای خلق ایده، ورق زدن صفحات یک روزنامه، مجله یا بررسی وبسایتهای خبریه. با استفاده از پاره اخبارهایی که به چشم میان، به خصوص بخش حوادث که سرشار از بار دراماتیکه، ایدههای بیشتری در معرض تولد قرار میگیرن. اگه مطالبی که توجهتون رو جلب کرده، یا خبری که لحظاتی احساس شما را درگیر کرده، جدا و توی دفترچه مخصوصتون یادداشت کنین مطمئنا کمتر از یک ماه، نیاز به دفترچهای نو خواهید داشت. این پیشگویی نیست. با استفاده از تکنیک کاربردی «واقعیت بخشی به نامحتملها» میشه اون اخبار جسته و گریخته رو به یک ایده بالغ تبدیل کرد.
واقعیت بخشیدن به نامحتملها
همین حالا میلیونها داستان، شعر، نمایشنامه، فیلم و مقاله در حال نگارش، ویرایش و انتشاره. اما، هیچ کدام از اونها چیزی رو نمیگن که شما خودتون و به شیوه خودتون میتونید بگید. قوه تخیل شما، مثل اثر انگشتتون منحصر به فرده. یک راه ساده برای پرواز خیال و پرداخت ایده اونه که خودتون (یا افراد دیگه) رو در موقعیتهای دور از ذهن بگذارین. و بعد، عکسالعملها رو تصور و یادداشت کنین.
تمرین 5: این تمرین را لین بریان (Lynne Bryan)، رمان نویس و نویسنده داستان کوتاه، معرفی کرده. او این ایده رو از مطلبی در یک روزنامه شهری برداشت کرده بود. تصور کنید 2 نفر تمام شب رو در یک گاوصندوق زندانی شدند. گاو صندوق بزرگه اما بیشک برای دو نفر آدم بالغ جای تنگ و ترسناکی به حساب میاد. شما باید در این موارد تصمیم بگیرین که:
- این دو نفر چه کسایی هستند؟
- چطوری سر و کارشون به گاو صندوق افتاده؟
- با همدیگه چه نسبتی دارن؟
- یک شبانه روز در اونجا ماندن چه حالی داره؟
- صبحِ پس از رهایی، چه احساس و واکنشی دارن؟
درونمایه این فضا، بیشتر از اینکه بهدرد داستانهای پلیسی بخوره، مستعد طنزپردازیه! مثلا:
وقتی که…. دو آدم مشهور یا دو فرد شناخته شده، از دل تاریخ، مستقیم درون یک گاوصندوق فرود اومدند؛ هیتلر و چرچیل، فردوسی و تتلو، یا حتی ناصرالدین شاه قاجار و آنجلینا جولی. (استفاده از تضاد)
وقتی که…. اون دو نفر ویژگی خاصی داشته باشن؛ مثلا قهر باشن، یا چاق باشن و حتی جوراب یکی از اونها نَشُسته باشه! (استفاده از تشابه یا تضاد)
وقتی که…. درون گاوصندوق وسایل عجیب و غریبی باشه؛ مثل داس، کاکتوس، دفترچه قسط، پَر، اسپری فلفل، دندان مصنوعی و…
نمیخوام جلوی ایدهپردازیتون رو بگیرم، اما خودتون این تمرین رو بیشتر بسط بدید؛ مثلا میتونید به جای گاوصندوق، سردخانه یا آسانسور، و یا به جای دو نفر، یک گروه یا تیم رو قرار بدین.
توصیههای یک حرفهای، دیوید آرمسترانگ
ایدههای موجود در جهان، معدود می باشد. خوبی اش این است که کسی عدد دقیق آن را نمی داند. بدی اش این است که دیگرانی هستند که مدت ها مغزشان از این ایده ها پر شده است. برای نوشتن یک داستان، باید برداشت تازه ای ترتیب دهید از یکی از آن ایده هایی که هزاران سال در معادن دیگران باقی مانده است.
بگذارید خیالتان را راحت کنم: معروف است که شکسپیر هیچ ایده تازه ای برای هیچ یک از نمایشنامه هایش نداشت. اما چه کرد؟ او با روی آوردن به نوشته های تاریخ نویسان رومی، یونانی یا انگلیسی، مواد خام را از آن ها گرفت و با آن طلاهایی ناب پدید آورد.
روش تداعی آزاد
روش تداعی آزاد در اصل یکی از روشهای روانکاویه که توسط فروید ابداع شد. در روش تداعی آزاد از مراجعهکننده درخواست میشه در طول یک جلسه روانکاوی هر چی به ذهنش میاد بدون فکر قبلی، بدون پیوستگی و بدون توجه به محتوای اون (منطقی، اخلاقی، جنسی یا پرخاشگرانه) به زبون بیاره.
از این روش امروزه ایده پردازها و نویسندگان در کلاسهای نویسندگی برای شکار ایده داستان نویسی استفاده میکنن. روش تداعی آزاد رو میشه هم انفرادی و هم در قالب همفکری گروهی اجرا کرد. ایدهپرداز به کمک تداعی آزاد، موقع فکر کردن به یک کلمه یا یک شکل تمامی اونچه که به ذهنش میرسه رو توصیف میکنه، بدین صورت که:
الف- بیمحابا کلمات و جملاتی که به ذهنش میرسه رو مورد یک شیء یا مفهوم اولیه یادداشت میکنه.
ب- بعد شروع به ساختن کلماتی در اطراف کلمات قبلی میکنه. و در اطراف کلمات جدید، شاخهای از کلمات جدیدتر.
ج- بعد از خودش میپرسه: « چرا این کلمه رو نوشتم؟ چه معنایی برای من داشته؟» یا میپرسه «چرا این اسمو نوشتم و کلمه دیگهای ننوشتم؟»
د- در نهایت از اتصال بین چند کلمه یا نوشته در توالی هم، جملههای جدیدی خلق میشه که میتونن دستمایه برای ایده پردازی قرار بگیرن.
روش تداعی آزاد با آزاد گذاشتن ذهن و خلق کلمات گوناگون به صورت درختی برای نویسندگی خلاق، انتخاب اسامی و شعار و غیره کاربرد دارد.
طوفان فکری
متداولترین تکنیک ایدهیابی و ایده پروری گروهی طوفان فکریه. اعضای یک تیم دور هم جمع میشن و ایدههای پراکنده ذهنیشون رو به اشتراک میگذارن. کسی تا پایان زمان ارائه ایدهها حق قضاوت یا مخالفت با اونها رو نداره. در طوفان فکری اولویت اول تعداد ایدههاست تا بعد ایده با کیفیت مناسب بدست بیاد. بعد از زمان جلسه، نوبت نقد ایدههاست. بعضی ایدهها رو به راحتی میشه ترکیب و اصلاح کرد و یا بسط داد. تا در نهایت ایدهی برتر از این همفکری متولد بشه.
روش طوفان فکری ساز و کارهای مختلفی میتونه داشته باشه، برای همین تکنیکهای شکوفه نیلوفر آبی (MY)، روش میتسوبیشی، روشهای NHK و TKJ به مرور توسط گروههای مختلف پیشنهاد شدند. از این روش به خصوص برای ایدهپردازی در حوزه کسب و کار استفاده میشه.
جمع بندی
ایده یک مفهوم ذهنیه. محصول دقت و تیزبینی، تفکر، خلاقیت و خیالپردازیه. برای ایدهیابی راهحلهای صد در صدی وجود نداره، اما روشهایی هست که ذهن ما رو برای خلق ایده ورزیدهتر میکنن. در این مقاله به تفصیل در مورد روشهای مهندسی ایده در سه گام، تداعی آزاد و طوفان فکری صحبت شد و تمرینهایی برای کسانی که دنبال نویسندگی خلاق هستن، قرار داده شد. به عنوان کلام پایانی باید بگیم برای خلق ایده برای داستان نویسی و به خصوص ایده یابی برای ساخت انیمیشن باید به ویژگیهای بصری و تکنیکی ساخته شدن کار هم نیم نگاهی داشته باشیم. چرا که ممکنه ایده فوقالعادهای که بهش رسیدیم به درد کاریکاتور بخوره نه ساخت انیمیشن. مثلا برای ساخت موشن کمیک باید حتما ویژگیهای بصری موشن کمیک و جنس اون رو بشناسیم تا بتونیم ایدهای که ارائه میکنیم رو در اون قالب به تصویر بکشونیم.
به عنوان پیشنهاد؛ اگه به ساخت انیمیشن و فیلم سازی علاقه دارید و فکر میکنین کلی ایده جذاب برای ساخت انیمیشن تو ذهنتون دارین ولی با تکنیک های روایت داستان و داستان گویی آشنا نیستن و نمی دونین چطور ایده ها تون رو به داستان های قابل ساخت تبدیل کنین، دوره «آموزش داستان نویسی» را به شما پیشنهاد می کنیم. در این دوره ویژگیهایی که باعث جذابیت داستان و ارتباط بیننده ها با شخصیت های داستانی میشه رو بهتون معرفی میکنیم. از اینجا می تونین صفحه این دوره و اطلاعات مربوط به اون رو مشاهده کنین.
وقتی اینجایی یه معنی بیشتر نمی تونه داشته باشه یعنی تو هم مثل ما عاشق انیمیشن و انیمیشنسازی هستی و اول راهی، اما نمی دونی از کجا باید شروع کنی؟ ما برای شما یه مقاله ویژه آماده کردیم و سعی کردیم به تمام سوالات شما درباره انیمیشن و یادگیری انیمیشن توضیح بدیم.
یعنی برای انیمیشنساز شدن فقط یک کلیک فاصله داری!
تنها کاری که باید بکنی اینه که روی شروع کلیک کنی
35 دیدگاه. ارسال دیدگاه جدید
26 تیر, 1402
سلام مقاله تون عالی بود. یه سوال دارم.
من ایده داستان به ذهنم رسیده اما مشکلی دارم اینه که برای صحنه سازی نمیدونم کدوم مکان رو انتخاب کنم چون فضا و فرهنگ ایران بهش نمیخوره و جای خارجی هم من تاحالا نرفتم میترسم به عنوان یک داستان نویس ایرانی چیکار باید بکنم؟ اگه فانتزی و تخیلی بود میتونستم به مکان خیالی بسازم اما برعکسه. چه پیشنهادی برای من دارین؟
27 تیر, 1402
اگه منظورتون از صحنه سازی، ساختن و شکل دادن دنیای داستان و قواعد اونه
خب ناچارید یا ریسرچ بکنید یا از تجربیات و ایدههای خودتون و بقیه بالاخره به یک منطقی برسید و یا از روشهای خلاقانهای که به ذهنتون میرسه استفاده بکنید
درهرصورت، چه داستانتون تخیلی باشه، چه رئال و چه هر سبکی، نیاز دارید که یک دنیا بسازید و منطقی بر اون دنیا حکم فرما باشه
این مباحث رو اگر اطلاعی ندارید ازش، دورهی مبانی داستان نویسی نوشیکا بشدت به کارتون میاد چون با زبون ساده تمامی این مفاهیم رو در آثار انیمیشنی مهم و تأثیرگذار دنیا بررسی کرده که بسیار میتونه براتون الهام بخش و راهگشا باشه
25 مهر, 1401
سلام، ممنون از توضیحات مفیدی که ارائه دادید.
1 آبان, 1401
خواهش میکنیم
موفق باشید
11 آبان, 1400
سلام خیلی ممنون بابت توضیحات دقیق تون
امیدوارم بازم مطالب خوب بگذارید تا نهایت بهره ببریم
11 آبان, 1400
سلام خیلی ممنون بابت توضیحات دقیق تون
18 مرداد, 1400
عالی
22 تیر, 1400
آقا متین عالی بود دوباره حسم رو برگردوندید ❤
10 تیر, 1400
سلام وقتتون بخیر 💕 این توضیحات فوق العاده عالی بودن، من یه نویسنده تازه کار هستم و خیلی برام کاربردی بودن منتها مطلب گاهی پیاده کردن ایده به مشکل برمیخورم و واقعا اذیتم میکنه
در کل مرررسی ازتون💕💎
10 تیر, 1400
خواهش می کنیم از انرژی مثبتتون
20 خرداد, 1400
ببخشید سه سوال دیگه داشتم
مثلا برای داستان نوشتن مثلا میشه تو نرم افزار ورد کارمون انجام بدیم
یا حتما باید روی کاغذ باشه
20 خرداد, 1400
میتونی توی ورد بنویسی صادق جان
19 خرداد, 1400
ممنون از پاسخگویی سریع سپاسگذارم
19 خرداد, 1400
من 16 سالمه و عاشق انیمیشن هستم
من با نرم افزار های فتوشاپ و ایلاستریتور کار کردم و بلدم
من نقاشی هم می کنم با مداد ولی فیلنامه نویسی انیمیشن را بیشتر دوست دارم
من هنوز بلد نیستم چجوری فیلنامه انیمیشن بنویسم میشه یه راهنمایی کنین
19 خرداد, 1400
سلام صادق عزیز
نوشیکا 2 تا دوره آموزش داستان نویسی داره؛ هر دوتا میتونن کمکت بکنن خیلی
مهم نیست با چی نقاشی میکنی؛ باید اصول نقاشی کشیدن رو یاد بگیری. دورههای تخصصی طراحی رو توی بخش دورههای طراحی میتونی ببینی و براساس علاقت انتخابشون کنی
برای ساخت انیمیشن هم باید یک نرم افزار رو انتخاب کنی و مبانی انیمیشن رو یاد بگیری تا بتونی در اون نرمافزار پیادش کنی
اگر هم کلی ابهام داری و اصلاً نمیدونی از کجا شروع کنی؟
چه سبکی برات مناسب تره؟
به چه مهارتها و ابزاری نیاز داری؟
چه کتاب هایی رو باید بخونی؟ و…
یک مینی دورهی تر و تمیز داریم به نام «آموزش انیمیشن برای تازهکارها» حتما تهیه کن چون از سردرگمی درت میاره
2 اردیبهشت, 1400
سلام بسیار بسیار عالی بود و کارآمد …ممنون
من یه مشکل دارمایده دارم ولی نمی تونم جمله سازی رو شروع کنم راهنمایی میفرمایین
3 اردیبهشت, 1400
سلام. خیلی ممنونیم از دلگرمی شما.
احتمالا دچار وسواس انتخاب بهترین جمله و بهترین شروع هستید. یعنی می خواهید جوری شروع کنید که بعدا خط نزنید و مستقیم داستانتون بره جلو. دو تا پیشنهاد دارم براتون:
1- یک صفحه چرک نویس رو اختصاص بدید به این که جمله ایده رو با ادبیات و کلمه های مختلف بنویسید. چند دقیقه وقتتون رو میگیره ولی از شر سنگلاخ ذهنی تا حد زیادی خلاص میشین و بهترین شروع رو میتونید از بینشون انتخاب کنید.
2- چند دقیقه وقت بذارید و شروع داستان های تاثیرگذاری که نوشته شده رو بخونید. یکی دو تا از داستان هایی که از خوندنشون لذت بردید و یا حتی داستان های جدید که اسمشونو شنیدید. بعد بلافاصله شروع کنید به جمله سازی ایده تون. این الهام ذهنی برای شروع جواب میده و خیلی خوبه.
4 بهمن, 1399
سلام من از 8 سالگی کار نویسندگی رو شروع کردم و حالا که 13 ساله ام داستان هایمتفاوت و زیادی نوشتم مطالب تون واقعا جالب و مفید بود راستش هدف اصلی من یک کارگردان و انیماتور نمونه شدنه مشغئل تحقیق راجب همین بودم که به مقالات فوق العاده ی شما رسیدم با سپاس فروان
4 بهمن, 1399
سلام. تو سن بسیار طلایی ای به سر می برین. ان شاالله بعدها نون همین پشتکار و تلاش هاتون رو خواهید خورد.
ممنون از نظر شما
2 بهمن, 1399
سلام لطفا بیشتر در مورد نوشتن داستان کوتاه و ایده پردازی صحبت کنید
3 بهمن, 1399
سلام. به امید خدا چشم.
8 دی, 1399
سلام خیلی کمکم کرد
ممنون
9 دی, 1399
سلام. ممنون از بازخورد مثبتتون
18 آذر, 1399
سلام. حرکت قشنگی رو شروع کردید عالی
18 آذر, 1399
سلام. از نظر مثبت شما ممنونیم
27 آبان, 1399
واو!
سلام، خسته نباشید. واقعا میتونم بگم عالی بود.
مخصوصا از قسمت دروغ نوشتن زندگینامه من یه ایده خوب پیدا کردم. (:
28 آبان, 1399
خب خداروشکر
22 آبان, 1399
متین فر عزیز درود برشما!
نویشته های شما برای تازه کاران چون من چلچراغ درشب تاراست.موفق باشید
چیزی که میخواستم به پرسم:
یک نویسنده چیقدر در ویرایش خیالپردازی وبافت پیرامون یک ایده ازاد است٬ ایا قالبی برای اینکار وجود دارد.
22 آبان, 1399
ممنون از همراهی شما دوست عزیز!
خیال رو تشبیه می کنم به خمیری که آشپزها برای درست کردن شیرینی ازون استفاده می کنند. به طوری که هر چقدر خمیر رو بیشتر ورز بدید و بکشید، نرم تر ولی نازک تر میشه. در داستان نویسی همیشه یک نقطه بهینه وجود داره که از آغاز کار به هیچ وجه نمیشه اون رو پیش بینی کرد؛ نقطه ای که در اون، نویسنده خیال پردازی ها رو به حدی می رسونه که اصل داستان به بلوغ معناداری برسه و پیش بره. در اون هنگام ادامه خیال پردازی صرفا به نازک شدن و یا شکننده شدن همون خمیر منجر میشه. این مسئله یک چیز درونیه و به خود نویسنده بر می گرده. خط کش و معیاری به نظرم نداره.
.
در عین حال، برخی عوامل محدودکننده بیرونی هستند. وقتی از داستان در قالبی غیر از کتاب و مجلدات و تکست آنلاین استفاده میشه، مثل فیلمنامه سینمایی، تلویزیونی، انیمیشنی، تئاتر و غیره در اون صورت یک سری محدودیت هایی از بیرون به نویسنده تحمیل میشه. ناخواسته برخی از خیال پردازی ها از لحاظ عملیاتی یا تجهیزاتی، قابل اجرا و به صرفه نیستند. یک مجموعه ای از محدودیت ها دست به دست هم میدن تا خیال پردازی نویسنده در دایره ای محدود بشه که ایده های داستان او قابل نمایش و اجرا باشند.
با آرزوی موفقیت
22 خرداد, 1399
انشاالله عمر با عزت کنی
سه ماه هست دارم یک کتاب می نویسم هیچی بلد نبودم
انشاالله سالم باشید
من یک پیج اینسنستاگرام دارم
اجازه هست شما و سایتتون رو معرفی کنم؟
22 خرداد, 1399
بسیار سپاس. امیدواریم قدردان محبت های شما باشیم.
بله، باعث افتخار و خوشحالیه «نوشیکا» رو به علاقمندان حوزه انیمیشن معرفی کنید.
پیج اینستاگرام نوشیکا: nooshika_com
وبسایت نوشیکا: nooshika.com
30 دی, 1398
مرسی عالیییییییی بود
لطفا بیشتر کمک کنید
30 دی, 1398
خواهش می کنم!
19 آذر, 1398
فقط میتونم بگم که فوق العاده هستید
19 آذر, 1398
ممنون مهربان