این متن از یک طرف با انیمیشن و از طرف دیگه با دختران و زنان ارتباط داره. ولی انیمیشن چه ربطی به مسئلۀ دختران و زنان پیدا میکنه؟ برای پاسخ به این سؤال، دو مقدمه باید گفته بشه.
مقدمه اول: بدآموزی انیمیشنها!
انیمیشنها به خاطر تعداد بالای مخاطبهایی که دارن، و همچنین به خاطر سن کم خیلی از مخاطبهاشون، همیشه مورد توجه و نقد خیلی از منتقدها و نویسندهها بودن و هنوز هم هستن. عمدۀ نگرانی این نویسندهها رو میشه توی یک کلمه خلاصه کرد: بدآموزی!
اونها نگران این اند که انیمیشنها آموزشهای فرهنگی غلط یا تأثیرات روانشناختی مخرب روی مخاطب کودک بذارن. بذارید با یه مثال این قضیه رو بیشتر توضیح بدم. توی خیلی از انیمیشنها ما با شخصیتهایی روبهرو میشیم که انسان نیستن، بلکه فرشتهان؛ فرشتههایی خوشگل و جذاب.
اینکه این فرشتهها خوشگل باشن، خیلی برای این دسته از نویسندهها جای نگرانی نداره، اما اگه بارها و بارها توی انیمیشنهای مختلف ما با شخصیتهای فرشتهای روبهرو بشیم که سفیدپوستن و اصلاً هیچ فرشتۀ سیاهپوستی بینشون نباشه، از نظر این نویسندهها جای نگرانی داره.
اینطوری مخاطب کودک ممکنه کم کم به این نتیجه برسه که این فقط سفیدپوستها هستن که به خدا نزدیکن یا این فقط سفیدپوستها هستن که میتونن خوشگل باشن. چنین نتیجهای برای یه کودک خطرناکه. اون توی مدرسهش یا محلهش ممکنه با بچههایی روبهرو بشه که سیاهپوستن.
این نگاههای تبعیضآمیز برای مخاطب کودک مناسب نیست و به خاطر همین شاید خیلی از نویسندهها چنین فضایی رو توی انیمیشنها بدآموزی به حساب بیارن. ولی انیمیشن چه ارتباطی با مسئلۀ زنان میتونه پیدا کنه؟
مقدمه دوم: رئیسجمهورِ زن
مسئلۀ زنان جزو مسائل حساس و مهم دنیای امروز به حساب میاد. از دهۀ شصت قرن بیستم (یعنی از حول و حوش سال 1960 میلادی و 1340 شمسی) جنبشهایی توی کشورهای مختلف راه افتاد که اینها معتقد بودن بخش زیادی از فرهنگ جامعه، فرهنگ پدرسالارانه یا مردسالارانهست.
این جنبشها فقط در مورد یک یا چند کشور خاص صحبت نمیکردن، بلکه تقریباً همهی کشورها مورد انتقاد اونها بودن. یکی از کشورهایی که این جنبشها از اونجا شروع شد، ایالات متحدۀ آمریکا بود. طبیعیه که جنبش آمریکایی، بیشتر فرهنگ کشور آمریکا رو نقد کنه و نه فرهنگ کشورهای دیگه رو.
همین اتفاق هم افتاد. جنبش زنان که توی آمریکا شکل گرفت، سعی میکرد و میکنه که بخشهایی از جامعۀ آمریکا رو که به نظر این جنبش، مردسالارانهست مورد انتقاد قرار بده. مثلاً یکی از مسائلی که مورد تأکید این جنبشه، ریاست جمهوریه.
ولی این جنبش چرا باید به ریاست جمهوری آمریکا کاری داشته باشه؟ جوابش خیلی سادهست. اگه لیست تمام رئیسجمهورهای آمریکا رو از ابتدا (یعنی سال 1789 میلادی و 1168 شمسی) تا به امروز نگاه کنیم، حتی یک رئیسجمهور زن هم بینشون نیست.
هر 46 رئیسجمهور گذشتهی آمریکا مرد بودن و همین مسئله رو جنبش زنان، نشونهای از تبعیض جنسیتی میدونن. این رو هم در نظر داشته باشیم که نزدیک به 51 درصد جمعیت آمریکا رو زنان تشکیل میدن. این یعنی 51 درصد یک جامعه، نتونستن فردی از بین خودشون رو به جایگاه اول اون جامعه برسونن.
ولی این جنبش فقط دغدغۀ سیاسی نداشته و نداره؛ بلکه به بخشهای دیگۀ جامعه هم حساسه و سعی میکنه اونها رو مورد انتقاد قرار بده.
یکی از جاهایی که برای متفکرهای این جنبشها مهم بوده، آثار هنری بوده و هست. مسئلۀ این متفکرها اینه که شخصیت زنان توی آثار هنری چطوری نمایش داده میشن. امروزه هم که انیمیشن ها جزو آثار مهم هنری به شمار میان.
پسرها بیشترن یا دخترها؟
پس کم کم داره ارتباط بین انیمیشن و مسئلۀ زنان روشنتر میشه. همونطوری که توی بخش قبل گفته شد، مهمترین دغدغۀ منتقدهای فرهنگی در مورد انیمیشن، بدآموزیه. بدآموزیای که توی بخش قبل مثال زده شد، ارتباط با نژادپرستی داشت.
ولی این بدآموزی ممکنه در مورد خیلی از موضوعات دیگه (به غیر از نژادپرستی) هم باشه. یکی از این موضوعات، زنانه. بدآموزیای که توی بخش قبل مثال زده شد، یه نوع تبعیض نژادی محسوب میشد، بدآموزیای که توی این بخش مدنظره، تبعیض جنسیتیه.
خانم جان نیگل (Jan Nagel)، استاد دانشگاه کارولینای جنوبی، یکی از کسانیه که معتقده توی انیمیشنها تبعیض جنسیتی وجود داره. نیگل میگه توی انیمیشن های عمومی (درجۀ G) که برای همۀ سنین مناسبه و هیچ خطری برای هیچ سنی نداره، تعداد نقشهای دختران و زنان خیلی کمتر از تعداد نقشهای پسرها و مردهاست.
جینا دیویس (Geena Davis بازیگر و تهیهکنندۀ آمریکایی) هم به این نکته اشاره کرده که وقتی با دختر دو سالهش مینشسته و انیمیشن تماشا میکرده، تعداد دخترها و زنان هایی رو که شخصیت اصلی داستان حساب میشدن، با انگشتاش میشمرده. خیلی از انگشتاش برای این شمارش زیادی بودن!
دیویس حتی به صحنههای شلوغ و پرجمعیت هم دقت کرد و اونجا هم تعداد دختران و زنان رو شمرد. ولی باز هم با تعداد خیلی کمی از اونها روبهرو میشد.
خود دیویس میگه:
«من وقتی چنین تفاوتی رو بین تعداد شخصیتهای مذکر و مؤنث دیدم، کاملاً شوکه شدم. به نظر میرسید که تعداد شخصیتهای مذکر خیلی بیشتر از تعداد شخصیتهای مؤنث است. من تصمیم گرفتم که اگر نتیجهگیری من در مورد تبعیض جنسیتی درست باشد، حتماً کاری برای رفع این مشکل انجام دهم».
GDIGM
اولین کاری که دیویس باید انجام میداد، این بود که استودیوهای انیمیشنسازی رو از این ماجرا باخبر کنه. اون نهادی رو تشکیل داد به اسم «مؤسسۀ جنسیت در رسانه جینا دیویس». به طور مخفف به این نهاد، GDIGM میگن (Geena Davis Institute Gender in Media).
GDIGM با مدرسۀ ارتباطات آننبرگ (Annenberg School of Communications)، که یه مؤسسۀ پژوهشی هست، یه گروه تحقیقاتی تشکیل دادن تا بزرگترین مطالعه در مورد لایواکشنها و انیمیشنها رو شروع کنن. رهبریِ این گروه پژوهشی به عهدۀ دکتر استیسی اسمیث (Stacy L. Smith) بود.
اما خانم استیسی اسمیث کیه؟ اسمیث متخصص تاریخ آمریکای شمالیه و در مورد موضوعات نژادی، نیروی کار و سیاستهای دورۀ جنگ جهانی و بعد از جنگ مطالعه میکنه. کتاب معروف اسمیث، «مرزهای آزادی» نام داره که در مورد بردهداری در آمریکاست و توی سال 2013 منتشر شد.
این گروه تحقیقاتی بیش از 400 تا انیمشین و لایواکشن پرمخاطب رو با درجۀ G (عمومی)، درجۀ PG (تصمیمگیری به عهدۀ والدین که آیا کودکشون اون انیمیشن خاص رو ببینه یا نه)، درجۀ PG-13 (به احتمال زیاد برای بچههای زیر 13 سال نامناسبه) و R (برای مخاطب بزرگسال) که از سال 1999 تا 2006 میلادی تولید شده بودند، رصد کردن.
به جمع این موارد، 1034 برنامۀ تلویزیونی رو هم اضافه کنید که شامل 534 ساعت برنامه بوده که از 12 ژوئن (22 خرداد) تا 18 آگوست (27 مرداد) سال 2005 میلادی پخش شد. نتیجۀ این تحقیق چندان عجیب نبود؛ چون این گروه انتظار داشت که قراره با چه نتیجهای روبهرو بشه.
کلیشههای انیمیشنی
ولی دونستن بعضی از این نتایج آگاهی بخشه. شخصیتهای مذکر در تمام ژانرها دو برابر شخصیتهای مؤنث بود. اما نکتۀ جالب این نسبت اینه که فقط در مورد شخصیتهای کلیدی داستانها نیست، بلکه حتی توی صحنههای شلوغ و پرجمعیت هم تعداد مردها تقریباً دو برابر زنهاست.
طبق تحلیل این گروه، دختران و زنان عمدتاً برای جذابیتهای تصویری توی آثار انیمیشن به کار رفتن. این گروه عمدۀ شخصیتهای مؤنث این آثار رو به سه دستۀ کلیشهای زیر تقسیم کردن:
- شخصیتهای مؤنث منفعل که نه هدف خاصی دارن و نه آرزویی و نه به دنبال تحقق رویایی هستن. اونها فقط برای این هستن که یه شخصیت مذکر با اونها رابطۀ عاشقانه داشته باشه.
- شخصیت اصلیای که آرزو و هدفی داره و در نهایت وارد یک رابطۀ عاشقانه میشه.
- قهرمانان اصلیای که اهدافی دارن و برای رسیدن به اون اهداف، انتخابهایی میکنن. اگرچه این دسته از شخصیتهای مؤنث هم ممکنه در طول داستان، با رابطۀ عاشقانه مواجه بشن، اما عشق رو به عنوان تنها هدف خودشون نمیبینن.
- تنها حوزهای از برنامهها که از نظر این گروه پژوهشی تا حدودی شاهد برابری جنسیتی هستیم، توی برنامههای مخصوص پیشدبستانیها بود. دخترها و پسرها توی این برنامهها نقشهای شبیه به هم داشتن و همچنین تعداد تقریباً مساوی از جنسیتها توی این برنامهها نشون داده میشن.
دکتر اسمیث و تیمش آمارهایی هم در مورد این برنامهها جمعآوری کردن. همچنین اونها به این دقت کردن که شکل چهره و بدن مردان و زنان توی انیمیشن ها به چه صورتی نشون داده میشه و قراره که جذابیتهای تصویری انیمیشن بیشتر به دوش کدوم شخصیتها باشه.
حتی یکی از مواردی که برای این گروه تحقیقاتی مهم به نظر اومد، صدای راوی قصه بود. اونها به این توجه داشتن که توی چه تعدادی از برنامهها از راوی مرد و توی چه تعدادی از راوی زن استفاده شده و ویژگی صدای این راویها چطور بوده.
نتیجۀ این پژوهشها توی همایشی به نام «کودک و جنسیت در فیلم و تلویزیون» که توی ژانویۀ 2008 میلادی (یا دی و بهمن 1386 شمسی) برگزار میشد، ارائه شد. توی اون همایش سؤالهایی پرسیده شد که چه راهحلی میشه ارائه داد در مورد اینکه برابری جنسیتی توی برنامهها شکل بگیره.
پاسخها متفاوت بود و به نتیجۀ قطعی و جامعی نرسیدن. سایت awn.com (مخفف انیمیشن، جهان، شبکه) بعد از اون همایش و توی همون سال (یعنی 2008 میلادی) بعضی از فعالین عرصۀ انیمیشن رو دعوت کرد تا بخشی از عقاید یا تجربیاتشون رو که مرتبط با این مسئلهست، با دیگران به اشتراک بذارن.
ماجراهای جکی چان
یکی از این افراد خانم تارا سورنسن بود. سورنسن (Tara Sorensen تهیۀکنندۀ تلویزیونی) از این صحبت کرد که چقدر برای باقی موندن یه شخصیت مؤنث خاص تلاش کرد. منظور سورنسن، شخصیت «جید» (Jade) توی انیمیشن «ماجراهای جکی چان» هست.
«ماجراهای جکی چان» یه سریال انیمیشینی و کمدی هنگ کنگی – آمریکاییه که در مورد ماجراهاییه که شخصیت افسانهای و محبوب هنگ کنگی، جکی چان، درگیرش میشه و بین سالهای 2000 تا 2005 پخش میشد.
یه تذکر هم بد نیست اینجا داده بشه که اون بازیگر معروفی که ما به اسم جکی چان میشناسیم، اسم واقعیش این نیست؛ بلکه اسم واقعیش چان کونگ سانگ هست و به جکی چان مشهور شده.
برگردیم به انیمیشن «ماجراهای جکی چان». جید، تنها شخصیت مؤنث اصلی این انیمیشن بود. سورنسن میگه که موقعی که در مورد طرح و نقشۀ این قصه کار میکردن، یه مقاومت کوچیکی وجود داشت در برابر اینکه جید، این دختر کوچولو، جزو شخصیتهای اصلی قصه باشه. سورنسن درباره این موضوع میگه:
ما به جید باور داشتیم. من فکر میکنم اون، ستارۀ اون برنامه شد. شکی نیست که دختربچهها به شخصیت جید نگاه میکردن. البته من فکر میکنم حتی پسرها هم با جید میتونستن همذات پنداری کنن.
در واقع سورنسن داره از خلق شخصیتی حرف میزنه که خارج از کلیشههای جنسیتی رایج تلویزیونی بود و به همین خاطر هم دخترها و هم پسرها باهاش ارتباط برقرار میکردن.
دخترانِ با اعتماد به نفس
مایک یانگ (Mike Young تهیهکنندۀ تلویزیونی) یکی دیگه از افرادیه که دعوت سایت awn.com رو لبیک گفت. یانگ برنامههای مختلفی ساخت که از طریق اونها شخصیتهای مؤنث زیادی رو به عرصۀ تلویزیون معرفی کرد: دختران برتز (Bratz)، کریپیِ در حال رشد (Creepie)، ماجراهای پیگلی وینکس (Piggley Winks) و … .
دختران برتز، یه فیلم کمدی و موزیکال بود که توی سال 2007 پخش شد. داستان این فیلم در مورد چهار دختر نوجوون و ارتباطات دوستانۀ اونها و همچنین در مورد این بود که دوستی این چهار دختر از کجا شروع شد.
وقتی سطح ماجرا رو ببینید، احتمالاً توجه شما به لباس و گریم این دخترها جلب میشه. ولی وقتی از این سطح عبور کنی، میبینی که اونها چندتا دخترن که روی پای خودشون ایستادن و دارای قدرت درونیان.
«کریپیِ در حال رشد» یه سریال تلویزیونی انیمیشنی کانادایی-آمریکاییه که از سپتامبر 2006 (شهریور 1385) تا ژوئن 2008 (تیر 1387) پخش میشد. کریپی، موقعی که نوزاد بوده، خانوادهش اون رو رها میکنن و یه تعداد حشرۀ شبیه به انسان، تربیت اون رو بر عهده میگیرن و بزرگش میکنن.
در مورد کریپی اینطور تصور میشه که اون شبیه یه ماهیه که از دریا بیرون افتاده و طرز زندگی اون با توجه به محیطش اشتباهه. اما اگه به گفتهها و حرکات کریپی نگاه کنین، میبینین این کریپیه که چنین عقیدهای در مورد جامعۀ اطرافش داره و اونها رو اشتباه میدونه.
گویی مایک با این گفتهها سعی داره از تولیدات خودش دفاع کنه و بگه که شخصیتهای دختری رو خلق کرده که به درستیِ راه خودشون ایمان دارن و چندان اسیر فضای اطراف نمیشن.
حرف پایانی
انیمیشن فقط مجموعهای از چند نرمافزار نیست. انیمیشنها حاوی ارزشها و فرهنگها و آموزههایی هستن؛ ارزشها و فرهنگهایی که ممکنه ما بهشون اعتقاد داشته باشیم یا به اونها اعتقاد نداشته باشیم. شاید بد نباشه گاهی اوقات در مورد این آموزهها و مفاهیم کمی فکر کنیم.
3 دیدگاه. ارسال دیدگاه جدید
29 تیر, 1400
مطلب بسیار خوبی بود
1 خرداد, 1400
خیلی روان، عمیق و جالب بود
1 خرداد, 1400
سلام برنا
ممنون که خوندی.