توی مقالۀ «چی شد که میازاکی وارد عرصۀ انیمه و مانگا شد؟» توضیح دادیم که هایائو میازاکی توی سال 1963 و موقعی که 22 سالش بوده، یکی از کارکنان استودیوی توئی انیمیشن شد. ولی نگفتیم که در ادامهش چی شد!
مشکل هایائو میازاکی با توئی انیمیشن
هایائو میازاکی به تدریج متوجه شده بود که دیگه جاش توی استودیوی توئی انیمیشن نیست. یکی از رفقای نزدیک میازاکی، تاکاهاتا، که قبلاً همخونهای میازاکی بود هم مثل اون به این نتیجه رسید که اون خلاقیتی که برای خلق آثار انیمیشنی لازمه، توی استودیوی توئی انیمیشن نیست.
یکی از مشکلاتی که این دو نفر با مسئولان اون استودیو پیدا کردن، مربوط به انیمۀ «ماجراجویی بزرگ هوروس، شاهزاده خورشید» (The Great Adventure of Horus, Prince of the Sun) میشد. میازاکی و ایسائو تاکاهاتا معتقد بودن که مدیران استودیوی توئی انیمیشن توی تبلیغات این انیمه ضعیف عمل کرده بودن.
هایائو میازاکی همیشه متواضع بوده و توی مصاحبه شغلیش با استودیو توئی انیمیشن همین تواضع رو حفظ کرده. مثلاً هایائو در مورد خودش میگه «من یه قصهگو نیستم؛ من فقط نقاشی میکشم». در حالی که همۀ ما میدونیم که هایائو میازاکی تواناییهاش خیلی بیشتر از اینیه که میگه.
ولی گویا توی استودیوی توئی انیمیشن این تواضع هایائو رو جدی گرفته بودن و فکر میکردن که هایائو اونقدرها هم توانا نیست. علاوه بر این، هایائو از دستمزدش هم راضی نبود. به طور کلی هایائو با جو اون استودیو هم زیاد حال نمیکرد.
فعالیتهای هایائو میازاکی توی سال 1971
توی دهۀ 1970 هایائو علاوه بر عرصۀ انیمیشن، روی مانگا و رمانهای گرافیکی هم کار میکرد. توی سال 1971 هایائو یه نقش اصلی توی طراحی، ساختارها و شخصیتپردازی و استوریبورد دو تا انیمیشن ایفا کرد.
اولین انیمیشن «جزیرۀ گنج حیوانات» (Animal Treasure Island) بود که یه انیمۀ سینماییه و اقتباسی از رمان «جزیرۀ گنج» نوشتۀ رابرت لویی استیونسن توی سال 1883 هست. این فیلم توسط توئی انیمیشن تولید و توی بیستمین سالگرد استودیو منتشر شد.
میازاکی اقتباسی از مانگا رو به عنوان بستر تبلیغاتی فیلم ایجاد کرد. این مانگا توی 13 قسمت، به صورت رنگی چاپ شد و توی نسخه یکشنبه توکیو شیمبون از ژانویه تا مارس 1971 منتشر شد. توکیو شیمبون (Tokyo Shimbun) یه روزنامۀ ژاپنیه که گردش چاپ روزانهش حدود 3.5 میلیون نفره.
انیمیشن دیگهای که هایائو توی ساختش ایفای نقش کرد، «علی بابا و چهل دزد» (Ali Baba and the Forty Thieves) بود که توی سال 1971 منتشر شد. کارگردانش هیروشی شیدارا و نویسنده ش موریهیسا یاماموتو هست. این انیمیشن 55 دقیقه ست.
منشأ اولیه قصۀ این انیمیشن، داستان «هزار و یک شب» (One Thousand and One Nights) هست که اکثر ماجراهای این داستانهای توی بغداد و ایران باستان میگذره. بعضیها داستانهای این مجموعه رو از ریشۀ ایرانی و برگردانی از «هزار افسان» دونستن.
داستانهای زیادی تحت عنوان «هزار و یک شب» نوشته شده. به گفتۀ علی اصغر حکمت (استاد دانشگاه و ادیب) این کتاب قبل از دورۀ هخامنشی توی هند به وجود اومده و قبل از حملۀ اسکندر، به فارسی (احتمالا فارسی باستان) ترجمه شده و توی قرن سوم هجری بعد از حملۀ اعراب به ایران، زمانی که بغداد مرکز علم و ادب بود از پهلوی به عربی برگردانده شد.
اصل پهلوی کتاب رو زمانی که به عربی ترجمه شد از بین بردن. داستان «علی بابا و چهل دزد» رو بعضیها جزو قصههای ابرانیتبار و همریشه با داستانهای شاهنامه دونستن. این داستان غنای تخیلی و وهمناکی داره و یکی از مشهوترین قصههای مجموعه هزار و یک شب محسوب میشه.
ترک توئی انیمیشن و همکاری مجدد با ایسائو تاکاهاتا
بعد از تولید این دو انیمیشن، هایائو استودیوی توئی انیمیشن رو ترک کرد؛ ولی بیکار ننشست و به کارش ادامه داد. توی سال 1972 هایائو با همکاری رفیق قدیمیش ایسائو تاکاهاتا سینمایی انیمۀ «پاندا! برو، پاندا!» (Panda! Go, Panda!) رو ساخت.
تاکاهاتا کارگردان و هایائو میازاکی نویسنده و طراح صحنه و یاسو اوتسوکا طراح شخصیت این انیمه بودن. این فیلم کوتاه 33 دقیقهای توی اوج محبوبیت پاندا، توی سپتامبر 1972 در ژاپن منتشر شد. اون زمان دولت ژاپن، به عنوان بخشی از دیپلماسی پاندا، جفت پاندای غول پیکر از چین به باغ وحش اوئنو منتقل کرد.
این اثر هم به عنوان یکی از آثاری بود که بعداً به صورت کاملتر توی یکی از انیمههای میازاکی تکرار شد: «همسایۀ من توتورو» (My Neighbor Totoro). در واقع پاندا تبدیل شد به توتورو و اون دختری که اسمش میمیکو بود، تبدیل شد به دختری به اسم مِی.
اولین سریالهایی که میازاکی توی ساختنشون سهم داشت
همون زمان هایائو میازاکی و تاکاهاتا اولین کار سریالی مشترکشون رو ساختن: «لوپن سوم» (Lupin III). با توجه به سطح خشونت و مسائل جنسی توی این انیمه، میشه گفت که این اولین انیمه توی ژاپن بود که به قصد تماشای بزرگسالها ساخته شده بود.
توی ژوئن 1973 میازاکی و تاکاهاتا روی مجموعۀ «تئاتر شاهکار جهان» کار کردن. تئاتر شاهکار جهان یه دسته انیمۀ تلویزیونی ژاپنیه. نمایش این سری انیمهها از سال 1969 آغاز شد و تا سال 1997 ادامه داشت و دوباره از سال 2007 شروع شد.
میازاکی به عنوان طراح صحنه، توی پروژۀ ساخت سریال «هایدی، دختر آلپ» (Heidi, Girl of the Alps) که یه انیمۀ ژاپنی 52 قسمتی بود فعالیت کرد. این انیمه بر اساس رمان «هایدی» به قلم یوهانا اشپیری، نویسندۀ سوئیسی، ساخته شده و پخش اون از ژانویۀ 1974 توی کانال فوجی تلویژن شروع شد تا 29 دسامبر 1974 ادامه داشت.
داستان این انیمه در مورد یه دختری به اسم هایدی هست که از وقتی پدر و مادرش فوت کردن، اون پیش خالهش زندگی میکنه تا روزی که بنا به دلایلی خالهش اون رو به خونۀ پدربزرگش بر فراز کوهستان میبره. اونجا اتفاقات و ماجراهای جالبی برای هایدی پیش میاد.
کارگردان این سریال تاکاهاتا بود. هایائو میازاکی برای طراحی و توصیف دقیقتر صحنههای این انیمه، به سوییس رفت تا منظرههای اون مناطق رو از نزدیک ببینه. میازاکی برای طراحی صحنههایی از انیمههای دیگه، به ایتالیا و آرژانتین هم سفر کرد. این حساسیت اون جالبه که برای طراحی صحنههای یه انیمۀ خارجی، حتماً باید به اون کشور سفر میکرد.
اون انیمهای که هایائو میازاکی به خاطرش به آرژانتین و ایتالیا رفت، «مارکو» یا «3000 لیگ در جستجوی مادر» (3000 Leagues in Search of Mother) بود که یه سریال تلویزیونی 52 قسمتی به کارگردانی تاکاهاتا بود و توسط استودیو نیپون انیمیشن ساخته شد.
پخش این سریال از 4 ژانویه 1976 توی کانال فوجی تلویژن شروع شد و تا 26 دسامبر 1976 ادامه داشت. داستان انیمه در مورد یه پسربچه 10 ساله ایتالیایی به اسم مارکو هست که توی شهر جنوا زندگی میکنه. مادر مارکو، آنا برای کمک به وضعیت اقتصادی خانواده به آرژانتین رفته تا کار کنه و هر موقع که کشتی میکل آنژ از آرژانتین به سوی جنوا حرکت میکنه نامهای از مادر مارکو هم با خودش به همراه داره، ولی بعد از یه سال، رسیدن نامهها متوقف میشه.
این موضوع مارکو رو خیلی نگران میکنه. اون نمیتونه پدرش رو که سرپرست یه درمانگاه ویژۀ تهیدستهاست وادار به انجام کاری کنه و آخرش ناچار میشه که خودش برای پیدا کردن مادر مقداری پول جمع کنه، سوار کشتی میکل آنژ بشه و به آرژانتین بره.
از اونجایی که داستان این انیمۀ سریالی توی ایتالیا و آرژانتین میگذره (مارکو خودش ایتالیاییه و برای پیدا کردن مادرش به آرژانتین میره)، به خاطر همین میازاکی به این دو کشور سفر کرد تا مناطقی از این دو کشور رو از نزدیک ببینه تا بهتر بتونه صحنههای این انیمه رو طراحی کنه.
توی سال 1977 میازاکی در ساخت یه انیمۀ سریالی دیگه هم همکاری کرد که چهارمین انیمۀ سریالی توی کارنامۀ کاریش محسوب میشد: «راسکال راکون» (Rascal the Raccoon) که به اسم «رامکال» هم بعضیها میشناسنش.
این انیمه، یه سریال 52 قسمتی 24 دقیقهایه که از ژانویه تا دسامبر 1977 توسط استودیوی نیپون انیمیشن تولید و از شبکۀ فوجی تلویژن پخش شد. داستان مجموعه بر اساس کتابی به همین اسم از استرلینگ نورث (نویسندۀ آمریکایی قرن بیستم) هست.
داستان این انیمه اینطوریه که یه روزی یه پسری به اسم استرلینگ یه راکون کوچیک رو پیدا میکنه. پسره اسم اون راکون رو رامکال میذاره. استرلینگ رامکال رو توی خونۀ بزرگ خودش و خانوادهش نگهداری میکنه، به اون چیزهایی رو یاد میده و خیلی دوستش داره و اتفاقات جالبی رو با هم تجربه میکنن.
پسر آینده کانن و لاپوتا قلعهای در آسمان
سال بعدش میازاکی برای دو قسمت از یه انیمۀ سریالی دیگه هم کارگردان، و هم طراح استوری بورد و طراح شخصیت بود: «پسر آینده کانن» (Future Boy Conan). این انیمه علمی تخیلی پسا آخرالزمانیه که از 4 آوریل تا 31 اکتبر 1978 در سراسر ژاپن از کانال تلویزیونی NHK Generel پخش شد.
عنوان رسمی انگلیسی که توسط نیپون انیمیشن استفاده شده، «کانن، پسری در آینده» (Conan, The Boy in Future) هست. این مجموعه اقتباسی از رمان «جزر و مد باورنکردنی» توی سال 1970 نوشتۀ الکساندر کی هست.
یه مجموعه اسپین آف، «پسر آینده کانن: ماجراجویی تانگا» (Future Boy Conan II: Taiga Adventure) از 16 اکتبر 1999 تا 1 آوریل 2000 توی 24 قسمت از شبکۀ تلویزیونی تیبیاس پخش شد. هیچ کدوم از کارکنان اصلی روی این مجموعه کار نکردن و از نظر داستان هم هیچ ارتباطی با داستان اصلی نداره!
داستان اون انیمۀ اصلی که میازاکی هم توی ساختش مسئولیتهایی داشته، مربوط به جهان آینده و بعد از جنگ جهانی سومه و زمین تا حدود زیادی نابود شده. از بین انسانهای کمی که تونستن بعد از جنگ توی یه جزیرهای زنده بمونن، یه پدربزرگ و یه پسر شجاع به اسم کانن هست که با یه دختری به اسم لانا آشنا میشه. اونها بعضی از تکنولوژیهایی که برای جنگ استفاده میشده رو پیدا میکنن و سعی میکنن تا دوباره زمین رو احیا کنن.
تا این سال، «پسر آینده کانن» معروفترین کار تلویزیونی میازاکی محسوب میشد و برای اولین بار اون حس موفقیت رو چشید. تمهای اصلی این انیمه رو میشه صنعتی شدن، تعادل و ستم دونست که توی یکی از فیلمهای آینده میازاکی هم تکرار شد: «لاپوتا قلعهای در آسمان» (Castle in the Sky).
این انیمه یه فیلم ماجراجوییه که توی سال 1986 بر اساس یه داستان فانتزی از خود میازاکی و تحت تأثیر خیلی از افسانهها و آموزههای شرقی ساخته شده و مثل بقیۀ کارهای این کارگردان سرشار از زیباییهای دیداریه.
از اونجایی که مخاطب اصلی فیلم بچهها هستن، کارگردان با آوردن شخصیتهای فرعی و کمدی و تعدد رویدادها به حس ماجراجویانۀ فیلم اضافه کرده. این انیمه اولین فیلمی بود که توسط استودیو جیبلی تولید و توزیع شد.
این انیمیشن روایتگر تلاش دو تا نوجوون به اسمهای شیتا و پازو برای رسیدن به قلعهای به اسم لاپوتا هست. قلعهای که باقیمونده از سرزمینی معلق توی آسموه که سالها انسانها روی اون در آرامش زندگی میکردن ولی بر اثر پدیدهای ناشناخته مجبور به بازگشت روی زمین میشن.
شباهت این دو تا اثر به هم تا حدودی معلومه. توی سریال «پسر آینده کانن» هم کانن و لانا دو تا نوجوونن که میخوان به زمین قبل از جنگ جهانی سوم دست پیدا کنن؛ جنگی که به خاطر حرص و طمع انسانها به وجود اومد. توی فیلم «لاپوتا قلعهای در آسمان» هم شیتا و پازو دو تا نوجوونن که میخوان به یه قلعه توی آسمون دست پیدا کنن که انسانها الان ترکش کردن.
توی یه سکانسی از فیلم، شیتا میگه «ساکنان اصلی لاپوتا، آنجا را به خاطر حرص و طمع بعضی انسانهای گمراه برای دستیابی به قدرت بیپایان لاپوتا ترک کردند؛ چیزی که دیگر جایی برای دوستی و صمیمیت باقی نگذاشت». انگار یه حادثهای مثل جنگ رخ داد که انسانها لاپوتا رو ترک کردن.
همچنین توی سریال «پسر آینده کانن» ما شاهد یه سری از شخصیتهایی هستیم که بارها و بارها توی آثار میازاکی تکرار شدن بعداً: یه دختری که ارتباط نزدیکی با طبیعت داره؛ یه زن شجاع که ظاهراً خطرناکه، ولی ضدقهرمان نیست؛ و یه پسری که انگار دست سرنوشت اون رو با دختر داستان روبهرو میکنه.
آنه، تکرار غریبانۀ روزهایت چگونه گذشت؟!
توی سال 1979 میازاکی با تاکاهاتا روی آخرین سریال تلویزیونیشون در همکاری با استودیوی نیپون انیمیشن کار کردن: «آن شرلی با موهای قرمز» یا «آنه در گرین گیبلز» (Anne Of Green Gables). این مجموعۀ تلویزیونی 50 قسمته بر پایۀ رمان «آن در گرین گیبلز» به قلم لوسی ماد مونتگومری (نویسندۀ کانادایی قرن بیستم) ساخته شد.
پخش این سریال از 1979 توی شبکۀ فوجی تلویژن شروع شد و تا 30 سپتامبر 1979 ادامه داشت. شخصیتهای این سریال راوی، آن شرلی، دیانا باری، ریچل لند (زن همسایه)، ماتیو کات برد، ماریلا کات برد و پدر مقدس بودن.
موسیقی اصلی تیتراژ ابتدایی این سریال انیمه رو کورودو موری، آهنگساز ژاپنی» ساخته؛ ولی برای پخش توی ایران از قطعۀ بیکلام «نجوای بیپروا» اثر ریچارد کلایدرمن و جیمز لست و با دکلمه نصرالله مدقالچی استفاده شد.
ساخت اولین فیلم سینمایی به کارگردانی هایائو میازاکی
میازاکی 38 ساله که طراح صحنۀ پونزده قسمت اول این سریال بود، وسطای پروژۀ ساخت این سریال، از این تیم جدا شد و به چهارمین استودیویی پیوست که در طول عمرش باهاشون همکاری میکرد: تی ام اس انترتینمنت (TMS Entertainment).
این استودیوی انیمیشن ژاپنی در 22 اکتبر 1946 تأسیس شده بود. تی ام اس یکی از قدیمیترین و مشهورترین استودیوهای انیمه توی ژاپنه که بیشتر به خاطر انیمیشنهای متعددی مثل «کارآگاه کونان»، «دی گری-من» و «کینچی: قویترین شاگرد» شناخته شده هست.
میازاکی توی این استودیو تونست اولین فیلم سینمایی خودش رو بسازه: «قلعۀ کاگلیوسترو» (The Castle of Cagliostro). البه با هم دیدیم که میازاکی قبل از این فیلم هم به عنوان یه انیماتور، نویسنده و کارگردان بعضی قسمتهای سریالها با استودیوهایی مثل توئی انیمیشن مشغول به کار بود و روی سری اول و دوم همین فرنچایز هم کار کرده بود.
ژانر این انیمیشن ماجراجویی و خانوادگی محسوب میشد. داستان انیمیشن در مورد شاهزادهای مهربون و زیباست که توسط یه آدم شرور دزدیده شده و توی قلعهای زندانی شده. آرسن لوپن و نیروی پلیس در تلاشن تا اون رو نجات بدن.
قسمت اول این انیمیشن به اسم «لوپن سوم قسمت 1» توی سال 1971 ساخته شده بود و این فیلم 8 سال بعد از اون قسمت منتشر شد. این فیلم نشوندهندۀ توجه فوقالعادۀ هایائو میازاکی به جزئیات طراحیه؛ ویژگیای که توی فیلمهای بعدیش هم مشخصه.
این فیلم تا سال 1991 به انگلیسی دوبله نشده بود و توی اون سال تازه مخاطبهای آمریکایی این فیلم رو تونستن ببینن و موجی از ستایشها و تشویقها هم از سمت تماشاگرهای عادی و هم از سمت منتقدای آمریکایی به سمت میازاکی سرازیر شد.
وقتی شرلوک هولمز سگ میشود!
توی سال 1980 میازاکی دوباره به سمت جهان مانگا رفت. بعد از اینکه مجلۀ ژاپنی، انیمج، میازاکی رو دعوت کرد، اون برای این مجله معروفترین سریال مانگایی خودش یعنی «نائوشیکا» رو خلق کرد که در مورد یه شاهزاده ست که در آینده زندگی میکنه، زمانی که انسانیت در خطر انقراضه.
بعدها میازاکی توی مصاحبهای گفته که این مانگا رو فقط به این دلیل شروع کرده بود که به عنوان یه انیماتور بیکار شده بود و کاری توی حوزۀ انیمیشن نداشت؛ به خاطر همین دوباره به عرصۀ مانگا برگشته بود! سال بعدش میازاکی تونست یه فعالیتی توی عرصۀ انیمیشن بکنه.
در سال 1981 میازاکی وارد تیم ساخت یه سریال انیمیشنی به اسم «شرلوک هوند» (Sherlock Hound) شد که یه مجموعه تلویزیونی ایتالیایی – ژاپنی بود که توسط رای (رادیو تلویزیون رأی ایتالیا) و تی ام اس اینترتینمنت تولید شد.
این مجموعه بر اساس سریال شرلوک هولمز نوشتۀ آرتور کانن دویل ساخته شده که تقریباً همۀ شخصیتها به صورت سگهای انسان دوستانه به تصویر کشیده شدن. شرلوک هوند شامل 26 قسمته و بین سالهای 1984 و 1985 پخش شد.
هایائو میازاکی شش قسمت از مجموعه شرلوک هوند رو کارگردانی کرد ولی به خاطر مشکلات مربوط به مالکیت قصه توسط آرتور کانن دویل این مجموعه متوقف شد و تا زمان حل مشکلات، میازاکی مشغول پروژههای دیگه شد و بقیۀ قسمتها رو کارگردانی نکرد. به خاطر همین هم از شروع ساخت این سریال تا پخشش، سه سال زمان گذشت.
زورو؛ نجیبزادهای با نقابی مشکی!
بعد از این پروژه میازاکی با تیم ساخت یه انیمیشن سینمایی به اسم «زورو» همکاری کرد. زورو یه شخصیت داستانیه که جانستون مککالی توی سال 1919 اون رو خلق کرد و فیلمها و کتابهای زیادی از اون زمان تا به حال در موردش منتشر شده که یه تیم ژاپنی هم میساختن یه انیمیشن در موردش بسازن.
زورو که توی زبان اسپانیایی معنای روباه داره، اسم هویت مخفیِ دون دیه گو دلاوگا هست، نجیبزادهای که توی دوران سلطۀ اسپانیا بر کالیفرنیا زندگی میکنه. جانستون مک کالی که یه کمیکنویس آمریکایی بود، زورو رو خلق کرد و توی 28 نوامبر 1920 داگلاس فرینکس نقش زورو رو توی سینمای صامت اون زمان بازی کرد و از اون زمان تا الان زورو توی یادها مونده.
دون دیه گو توی کالیفرنیای سال 1790 زندگی میکنه، زمانی که این قسمت از آمریکا متعلق به مکزیک و خود مکزیک هم مستعمرۀ اسپانیا بود. دون دیه گو اصلیتی اندلسی داره و یه برادرخوندۀ کوچیک به اسم برنارد (که توی بعضی نسخهها تبدیل به نوکر لال و وفادار زورو شد) و یه اسب سیاه و تیز به اسم تورنادو و نامزدی به اسم لولیتا بولیدو داره.
خلاصه سرتون رو درد نیاریم؛ این انیمیشن سینمایی زورو که میازاکی هم توی ساختش همکاری کرد، بعد از اینکه ساختش تموم شد، هیچ وقت توی ژاپن پخش نشد. این یه شکست محسوب میشد برای پروژۀ انیمیشنی.
هزار سال بعد از جنگی نابودکننده!
ولی از طرف دیگه خوشبختی سراغ میازاکی اومد. گفته بودیم که هایائو میازاکی یه مانگایی به اسم «نائوشیکا» رو خلق کرد. این مانگا بیش از 1000 صفحه ادامه پیدا کرد. این داستان آخرالزمانی اونقدری کشش داشت که به اندازۀ یه کتاب چهار جلدی مخاطب رو همراه خودش کشوند و حتی به زبان انگلیسی هم ترجمه شد.
جالبه که قبل از اینکه میازاکی مانگای این داستان رو خلق کنه، داستانش رو به صورت یه فیلمنامه توسعه داده بود. ولی با دعوت مجلۀ انیمج، این داستان رو تبدیل به مانگا کرد. بعدش به میازاکی پیشنهاد شد که بخشی از این داستان رو به صورت یه انیمیشن 15 دقیقهای بسازه.
خب طبیعیه که میازاکی قبول نمیکنه؛ مانگایی که این همه کشش و جذابیت داره و حتی شهرتش به آمریکا رسیده رو نباید اینقدر کوچیک و جمع و جور ساخت. به راحتی میشد این مانگا رو تبدیل به یه فیلم سینمایی یا حتی سریال کرد.
هایائو میازاکی پیشنهاد داد که یه انیمیشن 60 دقیقهای بر اساس این مانگا بسازه. بنیانگذار یه شرکت انتشارات ژاپنی به اسم «توکوما شوتن» هم میازاکی رو تشویق کرد که حتماً باید یه فیلم بر اساس این مانگا بسازه. شرط میازاکی برای ساخته شدن یه انیمیشن بر اساس این مانگا این بود که خودش باید کارگردانی میکرد.
16 فصل اولیۀ مانگا (یا همون دو جلد اول) به عنوان مبنای داستان فیلم انتخاب شد و مانگا هم ناقص موند تا بعد از اکران فیلم، منتشر بشه. میازاکی و تاکاهاتا استودیوی کوچیک تاپکرفت رو برای انیمیشنسازی فیلم انتخاب کردن.
تاپکرفت (Topcraft) یه استودیوی انیمیشن بود که توی سال 1971 توسط تولیدکنندۀ سابق توئی انیمیشن تأسیس شد و توی توکیو هست. جالب اینه که شهرت این استودیو به خاطر تولید انیمیشنی بر اساس مانگای «نائوشیکا» بود. این استودیو توی 15 ژوئن 1985 ورشکسته و منحل شد.
بالأخره بعد از کلی کش و قوس، انیمۀ «نائوشیکا از درۀ باد» (Nausicaa of the Valley of the Wind) در سبک خیالپردازی، علمی – تخیلی و ماجراجویی توی سال 1984 به نویسندگی و کارگردانی میازاکی و بر اساس همون مانگای میازاکی ساخته شد.
این فیلم یه فیلم حماسی هم محسوب میشد که ارتباطی با سبک پسا-رستاخیزی پیدا میکرد. از صداپیشههای فیلم میشه به سومی شیماموتو، گورو نایا، یوجی ماتسودا، یوشیکو ساکاکیابارا و بین شیمادا اشاره کرد. این انیمیشن توی سال 2005 به انگلیسی دوبله شد.
داستان فیلم هزار سال بعد از وقوع یه جنگ خیلی عظیم که بخش عمدهای تمدن بشری رو نابود کرده رخ میده. یه شاهزاده خانمی به اسم نائوشیکا تمام تلاش خودش رو میکنه تا از نبردی ویرانگر بین دو کشور و نابودی کامل سیاره زمین جلوگیری کنه.
قبل از اینکه به حرف پایانی برسیم، این رو هم بهتون بگیم که چیزی این آثار رو جذاب میکنه، علاوه بر طراحی های زیباشون، داستان اوناست. اگه دنبال یه استاد خوب برای داستان نویسی هستین و نمیدونین از کجا شروع کنین، ما بهتون دوره آموزش داستان نویسی برای انیمیشن چاک ویلیامز رو پیشنهاد میکنیم.
حرف پایانی
بعد از اکران و فروش فیلم «نائوشیکا از درۀ باد» هایائو میازاکی دفتر خودش رو توی توکیو افتتاح کرد. هر چند زندگی کاری میازاکی رو به صعود بود، ولی توی زندگی شخصیش اتفاق ناگواری رخ داد. مادر میازاکی توی همون موقعا بود که فوت شد؛ زمانی که 71 سالش بود و میازاکی 42 سالش بود. توی مقالۀ قبلی توضیح دادیم که چقدر مادر میازاکی شخصیت تأثیرگذاری توی زندگی میازاکی بود.
سال 1985 هایائو میازاکی با همکاری تاکاهاتا و توشیو سوزوکی با بودجهای که از مجلۀ توکوما شوتن باقی مونده بود، یه استودیوی مستقل تأسیس کردن که امروزه خیلی از ماها اون استودیو رو میشناسیم: استودیو جیبوری یا جیبلی. کسایی که میخوان بیشتر با این استودیو و از این مرحله به بعدِ زندگی کاری میازاکی آشنا بشن، میتونن مقالههای «بعضی از کارگردانهای جیبلی و آثارشون» و «تأسیس استودیو جیبلی» رو بخونن.
ما توی این مقاله سعی کردیم از زمانی که میازاکی وارد عرصۀ مانگا و انیمیشن شد، تا جایی که خودش یه استودیوی مستقل رو تأسیس کرد، توضیح بدیم. قبل و بعد از این مرحلۀ زندگی میازاکی رو توی مقالات دیگۀ سایت معرفی کرده بودیم که توی این مقاله هم لینک اونها رو گذاشتیم.
4 دیدگاه. ارسال دیدگاه جدید
8 خرداد, 1402
میشه شماره تماس وآدرس برای حضور داشته باشم؟
27 خرداد, 1402
سلام
در بخش ارتباط با ما میتونید این اطلاعات رو پیدا بکنید
ولی برای دیدار حضوری نیاز به هماهنگی قبلی هست
8 خرداد, 1402
سلام بنده دخترم طراح انیمه هست میخواستم حضوری بیارم تا کارشو ببینین ومشغول شه تا استعدادش نمیره ممنون میشم
21 شهریور, 1401
آقای سلطان زاده سلام
خیلی عالی بود و تا به حال این چنین مقاله ای در مورد انیمیشن ژاپن به این تکمیلی از آقای میازاکی ندیده بودم .
اگر بتونید در مورد بعضی دیگر از سازنده های انیمه های ژاپنی هم مقاله ای تهیه کنید خیلی عالی میشه
مثلا انیمه فوتبالیست ها را چه کسی درست کرده و یا از این قبیل انیمه هایی که در ایران هم خیلی طرفدار داشتند .
باز هم از زحمت کمال تشکر را میکنم و آرزو موفقیت براتون دارم >